نهم ربیع الاول
1-دومین روز امامت حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف
آغاز امامت حضرت صاحب الامر علیه السلام و غیبت صغرای آن حضرت پس از شهادت امام عسگری علیه السلام است, که تنها فرزند آن حضرت بودند[1].
این روز عید شیعه و اولین روز امامت و خلافت آخرین خلیفه و حجت بر حق و منجی عالم بشریت حضرت بقیه الله الاعظم علیه السلام در سال 260 هجری است[2]
2-قتل عمر بن خطاب
در آخر شب نهم ربیع الاول سال 23 هجری عمر بن الخطاب از دنیا رفته است[3], و قول اهل سنت روز چهارشنبه 26 ذی الحجه اشت.
این روز روز شادی اهل بیت علیهم السلام و انبیاء و ملایکه و ساکنان اعلی علیین و دوستان امیرالمومنین علیه السلام و اولاد طاهرین ایشان است چرا که در این روز نفرین حضرت صدیقه کبری فا طمه زهرا سلام الله علیها به اجابت رسید[4].روزی عظیم الشاُن است روز سرور شیعه و عید بزرگ آنهاست. حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم این روز را عید قرار داده و امر کرده است که مردم نیز عید قرار دهند و اعمال آن را به جا آورند[5].
کسی که در این روز انفاق کند, خداوند او را می آمرزد. در این روز اطعام برادران دینی و خوشبو کردن آنان و توسعه بر اهل و عیال و پوشیدن لباس جدید و شکر گذاری به درگاه خداوند متعال و عبادت نمودن مستحب است[6].
فضیلتها و اسمهایی برای این روز ذکر شده که از جمله آنهاست: عید الله الاکبر, غدیر ثانی, عید فطر دوم,روز فرح شیعه, عید اهل بیت علیهم السلام, روز قتل منافق, روز قبولی اعمال, روز پیروزی مظلوم, روز دوستی موُمنین, روز پرهیز از کبایر, روز نابودی ضلالت و گمراهی, روز شکر گزاری.
ماجرای قتل عمر
عمر بن خطاب به دست ابو لوُ لوُ که نامش فیروز و غلام مغیره بن شعبه بود, چند ضربه خنجر خورد که منجر به مرگ او شد[7].
بنا بر مشهور[8] هنگامی که ابو لوُلوُ ضربه ها را بر عمر زد و خواست فرار کند, عده ای مانع شدند, و 12 نفر را مجروح کرد که شش نفر از آنها مردند[9].
ماجرا از این قرار بود که قبل از تکبیر نماز ابو لوُلوُ جلو آمد, و ضربه ای بر کتف و ضربه ای دیگر بر خاصره عمر زد.عمر افتاد, و عدهای جمع شدند و او را به خانه اش بردند. نزدیک بود خورشید طلوع کند که نماز را عبدالرحمن بن عوف با مردم خواند.
عمر در بستر مرگ
هنگامی که عمر را به خانه بردندمقداری نبیذ آوردند و او خورد ولی از قسمتهای ضربت خورده خارج شدو معلوم نشد از کجا خارج شده زیرا با خون همرنگ بود. لذا عده ای گفتند خلیفه شیر بخورد زیرا سفید است و معلوم می شود. شیر را خورد و از محل ضربه ها خارج شد. حاضرین برای دلگرمی گفتند: "مانعی ندارد,ضرری نمی زند" ! اما ضربه های جناب ابولوُلوُ کارگر شدو به خلیفه سابق ملحق شد. در روز سوم در جنب ابوبکر دفن شد[10].
عمر مدت ده سال شش ماه چهار شب خلافت کرد. او اولین کسی بود که نام خود را امیرالمومنین گذاشت, و ابوموسی اشعری اولین کسی بود که او را در منبر به این نام خطاب کرد[11] .
بدعت عمر برای آینده خلافت
عمر به ابن عباس گفت: خلافت را به چه کسی واگذار کنم؟ او علی بن ابیطالب علیه السلام را پیشنهاد کردو گفت: شجاعت و فضیلت و قرابت و سبقت در اسلامش معلوم است. عمر گفت: در طبع او مزاح است! ابن عباس گفت: درباره عثمان چه میگویی؟ عمر گفت: اگر او خلیفه شود بنی امیه را بر گرده مردم مسلط مینماید.
ابن عباس گفت: درباره طلحه چه میگویی؟ عمر گفت: مردی متکبر است و پیامبر را با کلامی که روز نزول آیه حجاب گفت آزرده است. او هنگام نزول آیه حجاب گفته بود:" وقتی از دنیا برود ما زنانش را به عقد خود در می آوریم."
ابن عباس گفت:درباره زبیر بن عوام چه می گویی؟ گفت: او مرد شجاعی است, ولی بسیار بخیل است. مردی بدخو و مفسد است, که گاهی انسا ن و گاهی کافر است. در مورد سعد وقاص گفت: مردی متکبر و متعصب است و به کار خلافت نمی آید. ابن عباس گفت: در مورد عبدالرحمن نظرت چیست؟ عمر گفت: او مرد ضعیف القلبی است[12].
عمر هنگام مرگ امر خلافت را به شوری واگذار کرد و ابوطلحه انصاری را طلبید و به او گفت: بعد از مرگ من با پنجاه نفر از انصار با شمشیر های کشیده شش نفر را در خانه عایشه حاضر کنید: علی بن ابیطالب علیه السلام , عثمان , طلحه , زبیر , سعد بن ابی وقاص , عبدالرحمن بن عوف. آنگاه سه روز آنها را مهلت دهید, و بعد از آن اگر چهار یا پنج نفر بر نظری متفق شدند و دو یا یک نفر مخالفان آنان بودند, مخالفین را به قتل برسانید, واگر سه نفر نظری داشتند سه نفر نظر دیگری داشتند, آن طرف که عبدالرحمن بن عوف در اوست مقدم بدارید و سه نفر دیگر را گردن بزنید و اگر بعد از سه روز بر امری اتفاق نکردند, هر شش نفر را گردن بزنید.
شوری بعد از مرگ عمر
بعد از مرگ عمر شوری در خانه عایشه تشکیل شد, و زبیربن عوام پسر صفیه حق خود را به پسر دایی خود امیرالمومنین علیه السلام بخشید! طلحه بن عبیدالله هم حق خود را به عثمان بخشید!! سعد بن ابی وقاص هم حق خود را به عبدالرحن بن عوف بخشید.
عبدالحمن به مسجد آمدو در جمع اصحاب به امیرالمومنین علیه السلام عرض کرد: من بیعت میکنم با شما به این شرط که عمل کنی به کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و روش ابوبکر و عمر!امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: بلکه طبق کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اجتهاد و رای خود عمل میکنم.
عبدالرحمن این کلمات را سه بار به عثمان گفت, و عثمان قبول کرد. بار سوم عبدالرحمن با عثمان بیعت کرد و دیگران هم بیعت کردند, غیر از بنی هاشم و جمعی از بزرگان صحابه مثل عماربن یاسر و مقداد بن اسود که بیعت نکردند.
اینک جا دارد چند سوُال مطرح شود:
عمر در دوران جوانی به چه کاری مشغول بوده و در سفرهای تجارتی چه شغلی داشته است؟
در جنگ حدیبیه و جاهای دیگر چه کسی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اعتراض کرد؟
چه کسی نسبت هذیان به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم داد؟
چه کسی در خانه امیرالمومنین علیه السلام را آتش زد و گفت: "قصد دارم خانه را با اهلش بسوزانم, اگر چه فاطمه در آن باشد"؟
چه کسی محسن بن علی علیه السلام را کشت؟
چه کسی به قنفذ دستور داد تا به دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تازیانه بزند؟
چه کسی ابوبکر را به غصب فدک ترغیب کردو شهادت امیرالمومنین علیه السلام و ام ایمن و حسنین علیهما السلام را رد کرد؟
چه کسی قباله فدک را از حضرت صدیقه سلام الله علیها گرفت و جسارت به صورت مبارک آن حضرت کرد؟
اولین کسی که دست روی دست گذاشتن را احداث کرد که بود؟
اولین کسی که خلافت را به شوری حواله نمود چه کسی بود؟
اولین کسی که با همراهی ابوبکر سهم ذوی القربی را نداد چه کسی بود؟
اولین کسی که روز عید غدیر با علی بن ابیطالب علیه السلام بیعت کرد و گفت:" بخ بخ یابن ابی طالب,اصبحت مولای و مولی کل موُمن و موُمنه " چه کسی بود؟
اولین کسی که از کوزه نصاری وضو گرفت و آنها پاک میدانست چه کسی بود؟
اولین کسی که شهادت مملوک را از درجه اعتبار ساقط کرد چه کسی بود؟
اولین کسی که متعه حج و متعه نساء را حرام کرد چه کسی بود؟
اولین کسی که دستور داد نافله های ماه رمضان به جماعت خوانده شود چه کسی بود؟
اولین کسی که گفت عجمها از یکدیگر ارث نمی برند چه کسی بود؟
چرا هنگامی که شخصی از کوزه خلیفه خورد مست شد؟!
چه کسی بود که وقتی پس از مرگش یک هشتم مال او را به چهار زن او قسمت کردند به هر زنی 83000 دینار رسید؟
چه کسی گفت: همه مردم از من باسوادترند حتی پبرزنها؟
از چه کسی هر گاه سُوال میکردند و در جواب فرو میماند, اشتغال به دلالی و خریدوفروش, مرا مانع از یاد گرفتن مسایل کرد؟
اینکه در کتب تاریخ با عبارتهای مختلف ذکر شده که عمر بن خطاب حسب وصیت ابوبکر به خلافت مسلمین نصب شده جای چند سوُال دارد:
1.آیا وصیت ابوبکر نافذ است و وصیت اشرف مخلوقات خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم در غدیر و غیر غدیر نافذ نیست؟
2.آیا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در هنگام رحلت نفرمود کاغذ و قلم بیاورید تا بگویم و نوشته شود مطلبی که بعد از من اختلاف نکنید؟ چرا نسبت هذیان به آن حضرت دادند و کاغذ و قلم نیاوردند و حال آنکه خداوند در قرآن میفرماید:" هر چه آن حضرت میفرمایند وحی است نه از نزد خود "
3. چطور برای ابوبکر کاغذ و قلم آوردند و کسی اعتراض نکرد. جالب اینکه او بیهوش میشد و به هوش میامد و بعد از بسم الله عثمان از طرف خودش نوشت خلیفه بعد از ابوبکر عمر است و ابوبکر مخالفتی نکرد؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة مولانا امیر المؤمنین و الائمة المعصومین صلوات الله علیهم اجمعین
ثم الصلوة و السلام علی سیدنا محمد وآله الطاهرین
و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین الی قیام یوم الدین
روز نهم ربیع الاول روز شادی اهل بیت پیامبر اسلام صلوات الله علیهم اجمعین بر محمد و آل محمد و همچنین بر شیعیان و محبین و دوستداران آن بزرگواران مبارک باد.
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابا الشرور و اتباعهم بعدد ما فی علمک یا قهار یا جبار
به مناسبت نهم ربیع الاول ،روز عید غدیر ثانی قسمتی از فضائل این روز را در اختیار شما عزیزان قرار می دهم باشد که بی بی دو عالم حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها از ما راضی شوند و همه ما را مورد دعا و شفاعت خاصه خودشان قرار بدهند.
مرحوم علامه بزرگوار ملا محمد باقر مجلسی رحمة الـله علیه در کتاب شریف بحارالانوار ج 31 ص 120 این روایت را بیان فرموده اند که :
روایت شده که محمد بن ابی العلاء همدانی و یحیی بن محمد جریح بغدادی گفته اند که روزی ما منازعه کردیم در باب قتل إبن الخطاب و رفتیم به شهر قم به نزد احمد بن اسحق قمی که از خواص اصحاب امام علی النقی و امام حسن عسکری علیهما الصلوة و السلام بودو به خدمت حضرت صاحب الأمر عجل الـله تعالی فرجه الشریف نیز رسیده بود و چون در را کوبیدیم دختر عراقیّه بیرون آمد ، و احوال احمدرا از او پرسیدیم ، گفت : امروز مشغول أعمال عید است و آن روز نهم ربیع الاول بود . گفتم : سبحان الـله عیدهای مؤمنان چهار تاست : عید فطر وعید أضحی و عید غدیر و روز جمعه است . دختر گفت : که احمد بن اسحق از حضرت امام علی نقی (علیه السلام) روایت می کند که امروز روز عید است و بهترین عیدهاست نزد اهل بیت رسالت علیهماالسلام وشیعیان ایشان ، ما گفتیم که اجازه بطلب تا به نزد او بیاییم چون که دختر او را خبر کرد ، بیرون آمد به سوی ما در حالی که لنگی بسته بود و عبائی بر خود پیچیده بود و بوی مشک از او ساطع بود، گفتیم این چه حالت است که در تو مشاهده می کنیم ؟ گفت : ألان از غسل عید فارغ شدم ،گفتیم : مگر امروز عید است ؟ گفت : بلی وما رابه خانه خود آورد و بر روی کرسی نشانید و گفت روزی با جمعی از برادران خود به نزد مولای خود امام حسن عسکری (علیه السلام) رفتیم در سرمن رأی«سامراء» در مثل این روز « نهم ربیع » که شما به نزد من آمده اید ، چون اجازه گرفتیم و به خدمت آن حضر ت رسیدیم دیدیم که آن حضرت مجلس خود را آراسته ومجمره در پیش خود گذاشته است و به دست مبارک خود عود در آن مجمره می اندازد و مجلس خود را مزین گردانیده است و بر غلامان و خدمتگزاران خود جامه های فاخر پوشانیده ، گفتیم :
یابن رسول الـله پدران و مادران ما فدای تو باد آیا برای أهل بیت (علیهم السلام) امروز فرحی ( شادمانی ) تازه رخ داده است ؟ حضرت فرمود : که کدام روز حرمتش از این روز نزد أهل بیت عظیم تر است ؟ به درستی که خبر داد مرا پدرم ، که حذیفة بن یمان در روز نهم ماه ربیع الاول پیش جدم حضرت رسول خدا (صلی الـله علیه و آله و سلم) رفت . حذیفه گفت : دیدم حضرت امیرالمؤمنین و حضرت امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) را که با حضرت رسول (صلی الـله علیه و آله و سلم) غذا میل می فرمودندو آن حضرت به روی ایشان تبسم می نمود و به امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) می فرمود بخورید ، گوارا باد از برای شما برکت و سعادت این روز به درستی که این روزی است که حق تعالی هلاک می کند در این روز دشمن خود و دشمن جدشما را و مستجاب می گرداند در این روز دعای مادر شما را ، بخوریدکه این روزیست که حق تعالی در این روز قبول می کند أعمال محبّان و شیعیان شما را ، بخورید که این روز ظاهر می شود صدق گفته خدا که می فرماید : فتلک بیوتهم خاویة بما ظلموا . یعنی این است خانه های ایشان که خالی گردیده به سبب شتمهای ایشان ، بخورید که این روزی است که شکسته می شود در این روز شوکت دشمنان جدشما ویاری کننده دشمن شما ، بخوریدکه این روزیستکه در این روز هلاک می شود فرعون أهل بیت من و ستم کننده بر ایشان و غصب کننده حق ایشان ، بخورید که این روزی است که حق تعالی عملهای دشمنان شما را باطل و بیهوده می گرداند ، حذیفه گفت که من گفتم : یا رسول الـله (صلی الـله علیه و آله و سلم) آیا در میان امت تو کسی خواهد بود که هتک این حرمتها نماید حضرت فرمود: که ای حذیفه بتی از منافقان بر ایشان سرکرده خواهد شد و دعوی ریاست در میان ایشان خواهد کرد و مردم را به سوی خود دعوت خواهد کرد و تازیانه ظلم و ستم را بر دوش خود خواهد کشید و مردم را از راه خدا منع خواهد کردو کتاب خدا را تحریف خواهد نمود و سنت مرا تغییر خواهد داد و میراث فرزند مرا متصرف خواهد شد و خود را پیشوای مردم خواهد خواند و زیادتی بر وصی من علی بن أبیطالب (علیه السلام) خواهد کرد و مالهای خدا را به ناحق بر خودحلال خواهد کرد و در غیر طاعت خدا صرف خواهد کرد و مرا و برادر من و وزیر من علی (علیه السلام) را به دروغ گویی نسبت خواهد داد و دختر مرا از حق خود محروم خواهد کرد پس دختر من او را نفرین خواهد کرد و حق تعالی نفرین او را در این روز مستجاب خواهد نمود، حذیفه گفت : یا رسول الـله چرا دعا نمی کنید که حق تعالی او را در حیات تو هلاک گرداند ؟حضر ت فرمود : که ای حذیفه دوست نمی دارم که جرأت کنم بر قضای خدا و از او طلب کنم تغییر أمری را که در علم او گذشته است و لیکن از حق تعالی سئوال کردم که فضیلت دهد آن روزی را که در آن روز او به جهنم می رود از سایر روزها تا آن که احترام آن روز سنتی گردد در میان دوستان و شیعیان أهل بیت من ، پس حق تعالی وحی کردبه سوی من که ای محمد در علم سابق من گذشته است که دریابد تو را و أهل بیت تو را محنت های دنیا و بلاها و ستمهای منافقان و غضب کنندگان از بندگان من آن منافقانی که تو خیرخواهی ایشان کردی و به تو خیانت کردند و تو به ایشان راستی کردی و ایشان با تو مکر کردندو تو با ایشان صاف بودی و ایشان دشمنی تو را به دل گرفتند و تو ایشان را خوشنود گردانیدی و ایشان تو را تکذیب کردند و تو ایشان را برگزیدی و ایشان تو را در بلیه گذاشتند و سوگند یادمی کنم به حول و قوه و پادشاهی خود که البته بگشایم به روح کسی که غصب کند حق علی را که وصی توست بعد از تو هزار در از پست ترین طبقه های جهنم که آن را فیلوق می گویند و او را و اصحاب او را در قعر جهنم جای دهم که شیطان از مرتبه خودبر او مشرف شود و او را لعنت کند و آن منافقان را در قیامت عبرتی گردانم برای فرعونها که در زمان پیغمبران دیگر بودندو برای سایر دشمنان دین و ایشان و دوستان ایشان را به سوی جهنم برم با دیده های کبود و روهای ترش با نهایت مذلت و خواری و پشیمانی وایشان را أبدالآباد در عذاب خود بدارم ای محمد ، علی به منزلت تو نمی رسد مگر به آنچه می رسد به او از بلاها توسط فرعون او و غصب کننده حق او که جرأت می کند بر من و کلام مرا بدل میکند و شرک به من می آورد و مردم را منع می کند از راه رضای من و گوساله از برای امت تو بر پا می کند که آن أبوبکر است و کافر می شود به من در عرش و عظمت وجلال من ، به درستی که أمر کرده ام ملائکه هفت آسمان خود را که برای شیعیان و محبّان دین شما عید بگرداند آن روزی را که آن ملعون کشته می شود و امر کرده ام ایشان را که کرسی کرامت مرا نصب کنند در برابر بیت المعمور و ثنا کنند بر من وطلب آمرزش نمایند برای شیعیان و محبّان شما از فرزندان آدم وامر کرده ام ملائکه نویسندگان اعمال را که از این روز تا سه روز قلم از مردم برداشته و ننویسند گناهان ایشان را برای کرامت تو ووصی تو ، ای محمد این روز را عید گردانیدم برای تو و اهل بیت تو و برای هر که تابع ایشان است از مؤمنان و شیعیان ایشان و سوگند یاد می کنم برخود به عزت و جلال خود و علو و منزلت و مکان خود که عطا کنم کسی را که عید کند این روز را از برای من ثواب آنها که به دور عرش احاطه کرده اند و قبول کنم شفاعت او را در خویشان او و زیاد کنم مال او را اگر گشادگی دهد بر خودو عیال خوددر این روز ، وهر سال در این روز صد هزار هزار ( میلیون ) نفر از موالیان و شیعیان شما را از آتش جهنم آزاد گردانم و اعمال ایشان را قبول کنم و گناهان ایشان را بیامرزم ، حذیفه گفت : که پس رسول خدا (صلی الـله علیه و آله و سلم) برخواست و به خانه ام سلمه رفت و من برگشتم در حالی که به کفر عمریقین کرده بودم . تا آن که بعد از وفات رسول خدا (صلی الـله علیه و آله و سلم) دیدم که چه فتنه ها برانگیخت ... پس حق تعالی دعای برگزیده خودو دختر پیغمبر (صلی الـله علیه و آله و سلم) خود را در حق آن منافق مستجاب گردانید وقتل او را بر دست کشنده اوجاری ساخت پس رفتم به خدمت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) تا که آن حضرت را تهنیت و مبارک باد گویم به آن که آن منافق کشته شد وبه عذاب حق تعالی واصل گردید چون حضرت مرا دید فرمود : ای حذیفه آیا در خاطر داری آن روزی راکه آمدی به نزد سیّد من رسول خدا (صلی الـله علیه و آله و سلم) و من و دو سبط او حسن و حسین (علیهم السلام) نزداو نشسته بودیم وبا او غذا می خوردیم پس تو را دلالت کرد بر فضیلت این روز گفتم : بلی ای برادر رسول خدا (صلی الـله علیه و آله و سلم) ، حضرت فرمود: به خدا سوگندکه این روزی ست که حق تعالی در آن دیده آل رسول را روشن گردانید و من برای این روز هفتاد و دو نام می دانم . حذیفه عرض کرد : یا امیرالمؤمنین می خواهم که این نامها را از شما بشنوم ، حضرت فرمود:
این روز، روز استراحت است که مؤمنان از شرّ آن منافق امان یافتند ، و روز زایل شدن کرب و غم است ، و روز غدیرثانی است، و روز تخفیف گناهان شیعیان است ، و روز اختیار نیکویی است برای مؤمنان ، و روز برداشتن قلم از شیعیان است ، و روز درهم شکستن بنای کفر و عداوت است ، وروز عافیت است ، و روز برکت است ، و روز طلب خونهای مؤمنان است ، و روز عیدبزرگ است ، و روز مستجاب شدن دعاست ، و روز موقف أعظم است ، و روز وفای به عهداست ، و روز شرط است ، و روز کندن جامه سیاه است،و روز ندامت ظالمست و روز شکسته شدن شوکت مخالفان است ، و روز نفی هموم است ، و روز فتح است ، و روز عرض اعمال کافر است ، و روز قدرت خداست ، و روز عفو از گناه شیعیان است ، و روز فرح ایشان است ، و روزتوبه است ، و روز انابت به سوی حق تعالی است ، و روز زکاة بزرگ است ، و روز فطر دوم است ، و روز اندوه یاغیان است ، و روز گره خوردن آب دهان در گلوی مخالفان است ، و روز خشنودی مؤمنان است ، و روز عید اهل بیت است ، و روز ظفر یافتن بنی اسر ائیل است بر فرعون ، و روز مقبول شدن اعمال شیعیان است ، و روز پیش فرستادن تصدقات است ، و روز زیادتی مثوبات است و روز قتل منافق است و روز وقت معلوم است ، و روز سرور اهل بیت است ، و روز شهود است ، و روزقهر بر دشمن است ، و روز خراب شدن بنیان ظلالت است ، و روزی است که ظالم انگشت ندامت به دندان می گزد ، و روز تنبیه است ، و روز شرم است ، و روز خنک شدن دلهای مؤمنان است ، و روز شهادت است ، و روز درگذشتن از گناه مؤمنان است، و روز تازگی بوستان اهل ایمان است ، وروز شیرینی کام آنهاست ، و روز خوشی دلهای مؤمنان است ،و روز بر طرف شدن پادشاهی منافقان است، و روز توفیق اهل ایمان است ، و روز رهائی مؤمنان است از شرّ کافران ، و روز مظاهره است ، و روز مفاخره است ، و روز قبول اعمال است ، و روز تبجیل وتعظیم است ، و روز نحله و عطاست ، و روز شکر حق تعالی است ، و روز یاری مظلومان است ، و روز زیارت کردن مؤمنان است ، و روز محبّت کردن به ایشان است ، و روز رسیدن به رحمتهای الهی است ، و روز پاک گردانیدن اعمال است ، وروز فاش کردن رازهاست و روز برطرف کردن بدعتهاست و روز ترک گناهان کبیره است ، و روز ندا کردن به حق است ، و روز عبادت است ، و روز موعظه و نصیحت است ، و روز انقیاد پیشوایان دین است .
حذیفه گوید که : پس از خدمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) برخواستم و گفتم اگر در نیابم از افعال خیر و آنچه امید ثواب از آن دارم مگر محبّت این روز و دانستن فضیلت این روز هر آینه منتهای آرزوی من خواهد بود .
پس محمدو یحیی راویان این حدیث گفتند که : چون این حدیث را از احمد بن اسحق شنیدیم هر یک برخواستیم و سر او را بوسیدیم و گفتیم : حمدو شکر می کنیم خداوندی را که بر انگیخت تو را از برای ما تا آن که فضیلت این روز را به ما برسانی پس به خانه های خود برگشتیم و این روز را عید گرفتیم .
_ بحارالانوار ج 31 ص 120
3-قتل عمر بن سعد
عمر بن سعد فرمانده ظالم لشگر یزید در این روز به دست مختار ثقفی رحمه الله به درک واصل شد[13]
منابع وقایع نهم ربیع :
1.ارشاد:ج2ص336.کشف الغمه:ج2ص402.مستجاد:ص226.اقبال:ص598.
2.فیض العلام: ص211.
3.مدینه المعاجز: ج2 ص97.
4. زادالمعاد: ص334. وقایع الایام: ج ربیع الاول و ربیع الثانی ،ص59. مستدرک سفینه البحار: ج4ص67. 5. فیض العلام: ص211.
6.مصباح کفعمی: ج2ص596. بحارالانوار: ج95ص189. زادالمعاد: ص334-334. بحارالانوار:
95ص351-356(از زوایدالفواید سید ابن طاووس). 7.مسارالشیعه: ص23.توضیحالمقاصد:
33.العددالقویه: ص328.فیض العلام: ص129. بحارالانوار:ج95ص199. 8.زادالمعاد: ص34.
9.بحارالانوار: ج95 ص200
10.تاریخ الخلفاء: ص133-134.
11.تتمه المنتهی: ص11.
12.منتخب التواریخ: ص152-153. فیض العلام: ص143.
13. زادالمعاد: ص344.
4- آغاز بنای مسجد گوهرشاد به فرمان گوهرشاد بیگم (همسر سلطان شاهرخ میرزا و جانشین امیر تیمور گورکانی)
- توضیحات
- ربیع الاول
- 08 بهمن 1390
- سید امیر حسین
- 14009
دیدگاهها
بسیار مطالب خوب و قابل توجهی است .
امیدوارم روز به روز شاهد حضور قویتر شما در سایت باشیم.
لطفا ایمیل نویسنده مطالب را برای حقیر بفرستید.
از اصلاح زیبا و بجای شما ممنونم ، إن شاء الله خداوند متعال دلتان را مملو از حب و بغض بگرداندکه هل الإیمان إلا الحب و البغض؟
التماس دعا