پيام و نامه معاويه به امير المؤمنين عليه السّلام - ابلاغ پيام امير المؤمنين عليه السّلام و عكس العمل معاويه
ابلاغ پيام امير المؤمنين عليه السّلام و عكس العمل معاويه
ابو درداء و ابو هريره براه افتادند تا نزد معاويه رسيدند و آنچه امير المؤمنين عليه السّلام و نيز آنچه قاتلين عثمان و ابو النعمان بن ضمان «4» گفته بودند به او خبر دادند.
معاويه گفت: در باره رحمت فرستادن بر ابو بكر و عمر و خوددارى او از رحمت بر عثمان، و اظهار برائت پنهانى از او و آنچه در باره جانشينى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ادّعا مىكند، و اينكه از روز وفات پيامبر دائما مظلوم بوده است، چه جوابى به شما داد؟
آن دو گفتند: بلى، نزد ما بر ابو بكر و عمر و عثمان رحمت فرستاد و ما مىشنيديم «5».
سپس در ضمن سخنانش به ما گفت: اگر خداوند اختيار را به امت داده است و آنانند كه انتخاب مىكنند و در باره خودشان نظر مىدهند و انتخاب آنان و نظرشان از انتخاب خدا و رسولش براى آنان بهتر و هدايت يافتهتر است، پس همانان بودند كه مرا انتخاب كردند و با من بيعت نمودند و بنا بر اين بيعت من بيعت هدايت است و من امامى هستم كه اطاعت و ياريم بر مردم واجب است زيرا آنان در باره من مشورت كردند و مرا انتخاب نمودند.
و اگر انتخاب خدا و رسولش از انتخاب و نظر خودشان بهتر و هدايت يافتهتر است، پس خدا و رسولش مرا براى امت انتخاب كرده و خليفه بر آنان قرار دادهاند و به آنان دستور يارى و اطاعت مرا در كتاب منزل خدا كه بر زبان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مرسلش جارى شده دادهاند، و اين براى حجّت من قوىتر است و حق مرا واجبتر مىكند.
سپس امير المؤمنين عليه السّلام در ميان لشكرش بر فراز منبر قرار گرفت و مردم را و هر كس از اهل آن منطقه و مهاجرين و انصار را كه حاضر بودند جمع كرد و حمد و ثناى الهى بجا آورد و سپس فرمود:
اى مردم، مناقب من بيشتر از آن است كه احصا گردد و شمرده شود. من با ذكر آنچه خداوند در كتابش نازل كرده و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در بارهام فرموده از ذكر ساير مناقب و فضائلم صرف نظر مىكنم.
آيا مىدانيد كه خداوند در كتاب ناطقش در بيش از يك آيه، سبقتگيرنده در اسلام را بر مسبوق فضيلت داده است، و احدى از امّت به سوى خدا و رسولش از من سبقت نگرفته است؟ گفتند: آرى بخدا قسم.
فرمود: شما را بخدا قسم مىدهم در اين باره كه از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله پرسيده شد در باره قول خداوند
وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ «6»، «سابقين، سابقين، آنانند مقرّبين»،
وآن حضرت فرمود: خداوند اين آيه را در باره انبياء و اوصياى آن نازل كرده است، و من افضل انبياء خدا و برادرم و وصيّم على بن ابى طالب افضل اوصياء است؟
در اينجا حدود هفتاد نفر از اهل بدر كه اكثرشان از انصار و بقيّه از مهاجرين بودند بپا خاستند كه از جمله آنان ابو الهيثم بن تيّهان و ابو ايوب خالد بن زيد انصارى و از مهاجرين عمار ياسر و غير او بودند. اينان گفتند: ما شهادت مىدهيم از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيديم كه اين مطلب را مىفرمود.
فرمود: شما را بخدا قسم مىدهم در باره قول خداوند:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ «7»،
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد از خدا و رسول و اولى الامر خود اطاعت كنيد»،
و قول خداوند: إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ «8»، «صاحب اختيار شما خدا و رسولش و كسانى هستند كه ايمان آورده نماز را بپا مىدارند و در حال ركوع زكات مىدهند»،
و سپس مىفرمايد: وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً «9»، «غير از خدا و رسولش و مؤمنين براى خود محل اعتمادى بر نمىگزيند».
مردم پرسيدند: يا رسول اللَّه، آيا اين مخصوص بعضى از مؤمنين است يا شامل همه آنان است؟ خداوند عزّ و جلّ دستور داد تا به مردم بفهماند كه آيات در باره چه كسى نازل شده است و ولايت را براى آنان تفسير كند همان طور كه نماز و روزه و زكات و حجّشان را بيان كرده است آن حضرت هم مرا در غدير خم منصوب كرد و فرمود:
«خداوند رسالتى را به من سپرده است كه بخاطر آن سينهام به تنگ آمده است و چنين گمان بردهام كه مردم مراتكذيب مىكنند، ولى خداوند مرا ترسانده كه بايد ابلاغ كنم و گر نه مرا عذاب خواهد كرد.اى على بپا خيز»!
سپس نداى نماز جماعت داد و نماز ظهر را با مردم خواند و سپس فرمود: «اى مردم، خداوند صاحب اختيار من، و من صاحب اختيار مؤمنين هستم و اختيارم بر آنان از خودشان بيشتر است. بدانيد كه هر كس من صاحب اختيار او بودهام على صاحب اختيار اوست. پروردگارا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد. يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار گردان هر كس او را خوار كند».
سلمان فارسى بپا خاست و گفت: يا رسول اللَّه، ولايت او چگونه است؟ فرمود:
«ولايت او همچون ولايت من است. هر كس من نسبت به او صاحب اختيارتر از خودش هستم على هم نسبت به او صاحب اختيارتر است».
خداوند تعالى هم اين آيه را نازل كرد:
الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً «10»،
«امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما به حد كمال رساندم و اسلام را بعنوان دين شما راضى شدم».
سلمان فارسى پرسيد: يا رسول اللَّه، آيا اين آيات بخصوص در باره على نازل شده است؟ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «در باره او و جانشينانم تا روز قيامت نازل شده است». و سپس فرمود: «اى سلمان، تو و كسانى كه با تو در اين مطلب حاضر بودند شاهد باشيد و حاضران به غائبان برسانند.
سلمان فارسى عرض كرد: يا رسول اللَّه، آنان را براى ما بيان فرما. فرمود: «على برادرم و وزيرم و وصيّم و وارثم و خليفهام در امتم و صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من، و يازده امام از فرزندانش، اوّل آنان فرزندم حسن و سپس حسين و سپس نه نفر از فرزندان حسين، يكى پس از ديگرى، كه قرآن با آنان است و آنان با قرآنند، و از آن جدا نمىشوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند».
دوازده نفر از بدريّين برخاستند و گفتند: ما شهادت مىدهيم كه اين مطالب را همان طور كه گفتى از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيديم، نه يك حرف زياد نمودى و نه كم كردى، و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ما را بر اين مطلب شاهد گرفت.
بقيّه هفتاد نفر هم گفتند: اين مطالب را شنيديم ولى همه آن را حفظ نكرديم، ولى اين دوازده نفر برگزيدگان و بهتران ما هستند.
حضرت فرمود: راست گفتيد. همه مردم در حفظ يكسان نيستند، بعضى از مردم از ديگران بهتر حفظ مىكنند «11».
از بين دوازده نفر چهار نفر برخاستند: ابو الهيثم بن تيهان، ابو ايّوب انصارى، عمّار بن ياسر، خزيمة بن ثابت ذو الشهادتين كه خداوند آنان را رحمت كند. اينان گفتند:
شهادت مىدهيم كه سخن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را شنيديم و آن را حفظ كرديم كه در آن روز فرمود در حالى كه ايستاده بود و على هم در كنار او ايستاده بود
. سپس پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «اى مردم، خداوند به من دستور داده كه براى شما امام و وصىّ و جانشينى منصوب كنم كه وصىّ پيامبرتان در ميان شما و جانشين من در امّتم و بين اهل بيتم بعد از من باشد. كسى كه خداوند در كتابش اطاعت او را بر مؤمنين واجب كرده و به شما دستور ولايت او را داده است. من از ترس اهل نفاق و تكذيب آنان از پروردگارم خواستم كه اين دستور را از عهده من بردارد، ولى خداوند مرا ترسانيد كه بايد ابلاغ كنم و گر نه مرا عذاب خواهد كرد.
سپس پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: اى مردم، خداوند در كتابش شما را به نماز دستور داده و من آن را براى شما بيان كردم و سنّتهاى آن را گفتم، و به زكات و روزه و حج امر كرده و من براى شما بيان كردم و تفسير نمودم و در كتابش به ولايت «12» دستور داده
و من- اى مردم-شما را شاهد مىگيرم كه آن مخصوص على بن ابى طالب و جانشينان از فرزندان من و فرزندان برادرم و وصيّم است. على اوّل ايشان و سپس حسن و بعد حسين و سپس نه نفر از فرزندان پسرم حسيناند. از قرآن جدا نمىشوند و قرآن از آنان جدا نمىشود تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. اى مردم، من پناهگاه شما و امامتان بعد از خودم و راهنما و هدايتكننده شما را به شما معرّفى كردهام و او برادرم على بن ابى طالب است.
او در بين شما مثل من در ميانتان است. دين خود را بر عهده او بسپاريد و در همه امورتان از او اطاعت كنيد. همه آنچه خداوند به من آموخته نزد اوست، و خداوند به من دستور داده آنها را به او بياموزم و به شما بفهمانم كه آن علوم نزد اوست. از او سؤال كنيد و از او و جانشينان بعد از او بياموزيد. به آنان ياد ندهيد و از آنان پيشى نگيريد و از آنان تخلف نكنيد. آنان با حقاند و حق با آنان است، نه از آن جدا مىشوند و نه حقّ از آنان جدا مىشود».
سپس على عليه السّلام به ابو هريره و ابو درداء و كسانى كه در اطرافش بودند فرمود: اى مردم، آيا مىدانيد خداوند تبارك و تعالى در كتابش چنين نازل كرده است:
إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً «13»،
«خداوند چنين مىخواهد كه هر بدى را از شما اهل بيت ببرد و شما را پاك گرداند».
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مرا و فاطمه و حسن و حسين را همراه خود زير عبايش جمع كرد و عرض كرد: «خدايا، اينان عترت و خاصّان من و اهل بيتم هستند. هر بدى را از اينان ببر و ايشان را پاك گردان».
امّ سلمه گفت: يا رسول اللَّه، آيا من هستم؟ فرمود: «تو خوب هستى ولى اين آيه بخصوص در باره من و برادرم على و دخترم فاطمه و دو پسرم حسن و حسين و نه اماماز فرزندان پسرم حسين نازل شده و هيچ كس جز ما در اين مورد همراهمان نيست».
همه افراد (يعنى هفتاد نفر اهل بدر) برخاستند و گفتند: ما شهادت مىدهيم امّ سلمه اين مطلب را بر ايمان نقل كرد «14». ما هم از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله اين مطلب را سؤال كرديم و آن حضرت همان طور كه امّ سلمه نقل كرده بود بر ايمان نقل كرد.
سپس على عليه السّلام فرمود: شما را بخدا قسم مىدهم، آيا مىدانيد كه خداوند- جل اسمه- در كتابش چنين نازل كرده است:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ «15»،
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از خدا بترسيد و با صادقين باشيد».
سلمان پرسيد: يا رسول اللَّه، اين آيه عامّ است يا خاصّ؟ فرمود: آنان كه دستور داده شدهاند عامّاند زيرا جمعيّت مؤمنين به اين دستور مأمور شدهاند، ولى «صادقين» مخصوص برادرم على بن ابى طالب و جانشينانم بعد از او تا روز قيامت است.
على عليه السّلام فرمود: من در جنگ تبوك به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله عرض كردم: يا رسول اللَّه، چرا مرا بجاى خود در مدينه گذاشتى (و با خود نبردى)؟ فرمود: يا على، مدينه صلاحيّت كسى جز من و تو را ندارد، و تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسى هستى مگر در نبوّت كه پيامبرى بعد از من نيست.
عدّهاى از مهاجرين و انصار كه همراه حضرت بودند برخاستند و گفتند: شهادت مىدهيم كه اين مطلب را از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در جنگ تبوك شنيديم.
فرمود: شما را بخدا قسم مىدهم، آيا مىدانيد كه خداى عزّ و جلّ در سوره حج چنين نازل كرده است:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَ فِي هذا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصِيرُ «16»،
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد، ركوع و سجده كنيد و پروردگارتان را عبادت نمائيد و كار خير انجام دهيد، به اميد آنكه رستگار شويد، و در راه خدا آن طور كه بايد جهاد كنيد. او شما را انتخاب كرده و در دين بر شما سختى قرار نداده است. دين پدرتان ابراهيم، كه او شما را از قبل «مسلمان» ناميد. و در اين باره تا پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر شما شاهد باشد و شما شاهد بر مردم باشيد. پس نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد و به خداوند اعتصام جوئيد. اوست صاحب اختيار شما، و خوب صاحب اختيار و خوب كمككنندهاى است».
سلمان برخاست و عرض كرد: يا رسول اللَّه، اينها چه كسانى هستند كه تو بر آنان شاهدى و آنان شاهد بر مردماند، و خداوند آنان را انتخاب كرده و در دين براى آنان سختى قرار نداده، دين پدرشان ابراهيم؟
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «خداوند از اينان سيزده نفر را قصد كرده است: من و برادرم على بن ابى طالب و يازده نفر از فرزندانم يكى پس از ديگرى، كه همگى امام هستند. قرآن با آنان و آنان با قرآنند. از يك ديگر جدا نمىشوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند».
گفتند: آرى بخدا قسم «17».
على عليه السّلام فرمود: شما را بخدا قسم مىدهم، آيا مىدانيد كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بعنوان خطابه برخاست و بعد از آن خطبهاى نخواند پ، و فرمود: «اى مردم، من در ميان شما دو چيز باقى گذاردم كه تا به آنها تمسّك كردهايد هرگز گمراه نمىشويد: كتاب خدا و عترت من اهل بيتم. خداوند لطيف خبير به من سپرده است كه اين دو از يك ديگر جدا نمىشوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند»؟
گفتند: آرى بخدا قسم، ما در همه اين مطالب نزد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله حاضر بوديم. فرمود:
خداوند مرا بس است.
دوازده نفر از جماعت اهل بدر برخاستند و گفتند: شهادت مىدهيم وقتى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله اين خطابه را در روزى كه از دنيا رفت ايراد فرمود،
عمر بن خطّاب بحالت شبه غضب برخاست و گفت: يا رسول اللَّه، آيا همه اهل بيتت؟ فرمود: نه، بلكه جانشينانم، برادرم و وزيرم و وارثم و خليفهام در امّتم و صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من از آنهاست و يازده نفر از فرزندانش.
اين (على) اوّل آنان و افضلشان است، سپس اين دو پسرم- و حضرت اشاره به امام حسن و امام حسين عليهما السّلام كردند- سپس وصىّ پسرم كه بنام برادرم على ناميده مىشود و پسر حسين است. سپس وصىّ على كه فرزند اوست و نامش محمّد است. سپس جعفر بن محمّد، سپس موسى بن جعفر، سپس علىّ بن موسى، سپس محمّد بن على، سپس علىّ بن محمّد، سپس حسن بن علىّ، سپس محمّد بن الحسن مهدىّ امّت كه نامش نام من و طينت او همچون طينت من است. طبق امر من امر مىكند و طبق نهى من نهى مىنمايد. زمين را پر از عدل و داد مىكند همان طور كه از ظلم و جور پر شده باشد. هر كدام از آنها يكى پس از ديگرى و پشت سر هم خواهند آمد «19» تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. آنان شاهدان خدا در زمين و حجّتهاى او بر خلقش هستند.
هر كس از آنان اطاعت كند خدا را اطاعت كرده و هر كس از آنان سرپيچى كند خدا را عصيان كرده است.
بقيّه هفتاد نفر بدريّين و همان تعداد از ديگران برخاستند و گفتند: مطلبى كه فراموش كرده بوديم بيادمان آوردى! ما شهادت مىدهيم كه اين مطلب را از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيديم.
سپس امير المؤمنين عليه السّلام به سؤال و جواب بازگشت، و مطلبى از آنچه در زمان حكومت عثمان در مسجد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از آن حضرت پرسيده بودند «باقى نگذاشت مگر آنكه در آن باره آنان را قسم داد، تا آنكه همه مناقبش را و آنچه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در بارهاش فرموده بود ذكر كرد، و در همه آنها او را تصديق مىكردند و شهادت مىدادند كه مطلب حقّى است كه از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيدهاند.
______________________________
(4) ابو النعمان شناخته نشد و جهت ذكر نامش در اينجا نيز معلوم نيست. احتمالا او كسى بوده كه به نيابت از قاتلين عثمان سخن مىگفته است.
(5) توضيح لازم در باره اين مسأله از لسان خود امير المؤمنين عليه السّلام در ص 435 و 440 از همين كتاب ذكر خواهد شد.
(6) سوره واقعه: آيه 10 و 11.
(7) سوره نساء: آيه 59.
(8) سوره مائده: آيه 55.
(9) سوره توبه: آيه 16.
(10) سوره مائده: آيه 3.
(11) «نسخه دیگر»: بقيه هفتاد نفر گفتند: آنچه گفتى بياد داريم و اكثر اين مطالب را از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بخاطر سپردهايم، ولى اين دوازده نفر از بزرگان اصحاب آن حضرت و افضل آنانند، و اينان از قول او آنچه گفتى و ما هم شنيدهايم را بياد دارند، و همه مردم در حفظ يكسان نيستند چرا كه بعضى از بعض ديگر بهتر حفظ مىكنند.
(12) « نسخه دیگر »: به ولايت على عليه السّلام.
(13) سوره احزاب: آيه 33.
(14) «نسخه دیگر»: مردى از اصحاب حضرت برخاست و گفت: شهادت مىدهم كه امّ سلمه اين مطلب را برايم نقل كرد. بعد از او عدهاى از مهاجرين و انصار از جا برخاستند و گفتند: ما هم شهادت مىدهيم كه امّ سلمه اين مطلب را بر ايمان نقل كرد.
(15) سوره توبه: آيه 119.
(16) سوره حج: آيههاى 77 و 78.
(17) «نسخه دیگر»: جمعى از مردم گفتند: آرى بخدا. بخدا قسم ما شهادت مىدهيم كه اين مطلب را از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيديم.
(18) در «الف» عبارات فوق چنين است: «سپس جانشين من اين پسرم است- و حضرت اشاره به امام حسن عليه السّلام كردند- سپس جانشين او اين است- و حضرت اشاره به امام حسين عليه السّلام كردند- سپس جانشين من پسرم همنام برادرم است. سپس جانشين او همنام من است. سپس هفت نفر از فرزندانش ....
أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم با اندکی تصرف درپاورقیها ابلاغ ص : 425تا ص: 434
- << قبلی
- بعدی
- توضیحات
- سیره و فضائل
- 20 ارديبهشت 1393
- حجة الاسلام شیخ حسین امینی
- 15719