نوری از عید بزرگ غدیر خم
تقریظ حضرت آیة الله حسینی باهری( مُدَّ ظِلُّهُ العَالِی)
بِسمِ اللهِ الرَحمَنِ الرَّحِیم
اَلحَمدُللهِ الَذِی هَدانَا بِولایَة مُولانَا أمیرالمؤمنینَ وَ سَیِّد الوَصِیِّینَ عَلیّ بن ابیطالب (علیه السلام)
خدای را شاکر که هنوز افرادی هستند در جهت امر ولایت و بازگو کردن واقعه عظیم غدیر خم سراز پا نشناسند . بحمدالله والمنة جزوه حاضر تألیف حجة الاسلام آقای آشیخ علی کیانی( أدام الله توفیقاته) را مطالعه نمودم که علاوه بر منجّز و مختصر بودن دارای خصوصیات قابل توجهی می باشد . امید است حضرات مؤمنین و مؤمنات از آن بهره مند شوند و سعی کنند که در احیاء عید بزرگ غدیر وفا دار به ساحت مقدّس ائمه اطهار باشند و دَین خود را به مولای خویش أداء کنند که رضایت حضر ت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف) در تجلیل از این حماسه بزرگ است .
وَفَّقَکُمُ الله إن شاءالله تعالی
بتاریخ 18 ذی الحجة الحرام1428 عید بزرگ غدیر
الاحقر سید محمد علی حسینی باهری
أََعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیم
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم
الحَمدُ لِلهِ رَبِّ العَالَمِینَ حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکِیل نِعمَ المَولَی وَ نِعمَ النَّصِیر
ثُمَّ الصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدنَا مُحمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِینَ
لاسِیَّمَا إبن عَمِهِ وَ وَصِیِّهِ وَ خَلِیفَتِه، أسَدِاللهِ الغَالِب، أمیرالمؤمنین
عَلی بنِ أبِیطَالِب عَلیهِ أفضل التَحِیَّۀِوَ الصَّلَوةِ وَ السَّلامِ
وَ لَعنَةُ اللهِ عَلَی أعدَائِهِم وَمُنکِری فَضَائِلِهِم وَمَنَاقِبِهم مِنَ الأنَ إلَی قِیَامِ یَومِ الدِّین
وَلَا حَولَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ العَلیِّ العَظیم
قَالَ اللهُ الحَکیمُ فِی کِتَابِهِ الکَریمِ :
یَا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ مَا أُ نزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ إِن لَم تَفعَل فَمَا بَلَّغتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ یَعصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللهَ لَا یَهدِی القَومَ الکَافِرِینَ(سوره مائده آیه 67)
« ای پیغمبر! برسان و تبلیغ کن به مردم آنچه را که از جانب پروردگارت به تو نازل شده است !و اگر نرسانی رسالت پروردگارت را نرسانده ای ! وخداوندتو را از مردم حفظ می کند ؛ وخداوند گروه کافران را هدایت نمی کند »
این آیه به آیه ابلاغ معروف می باشد واین تهدید شدیدالهی به پیامبر از جانب خداوند، درباره غدیر خم و نصب مولی الموالی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیه السلام) به مقام ولایت و امامت وخلافت بلافصل رسول الله و معرفی ایشان به عموم مردم بوده است .
وَ قَالُوا : عَلیٌّ عَلَا ، قُلتُ : لَا فَإِنَّ العُلَی بِعَلیٍّ عَلَا
وَ لَکِن أَقُولُ کَقَولِ النَّبِیِّ و َقَد جَمَعَ الخَلقُ کُلَّ المَلَا
أَلا إِنَّ مَن کُنتُ مَولًی لَهُ یُوَالِی عَلِیًّا وَ إِلَّا فَلَا
« و گفتند:علی دارای مقام رفیع و مرتبه بلندی است.من گفتم :چنین نیست ؛ بلکه بلندی و رفعت و شرف بواسطه علی حائز رفعت و بلندی شده ؛ و محل ومقام ر فیع خودرا یافته است .
ولیکن من همان سخنی را می گویم که رسول خدا دروقتی که تمام خلائق را به دور هم جمع کرده و گردآورده بود در باره علی گفت :
ای معشر مردم آگاه باشید و بدانید :که هر کس من ولی و صاحب اختیار او هستم ، او باید علی را ولی و صاحب اختیار خود بگیرد ؛ و گرنه مرا ولی و صاحب اختیار خودنگرفته ؛وبه نبوت من و به قرآنی که ولایت خدا را به من داده است نگرویده است »
ولایت از مهمترین اساس و پایه های دین مبین است ، بلکه میتوان گفت بزرگترین ستون و تکیه گاه ایمان و اصالت و واقعیتی است که تمام دل ها را به خود جذب و به کعبه و قبله مقصود رهبری میکند و لهذا در حد یث عشیره اسلام و پذیرش نبوت رسول الله را توأم با ولایت و پذیرش مقام اولویت مولی الموالی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار داده است ؛ خلافت و وصایت و ولایت آن حضرت در امتداد خلافت اللهی و ولایت رسول خدا بوده و برهمین قاعده ، رسول خدا پیوسته و همیشه مراراً و کراراً ، در سفر و حَضَر ، و شب و روز ، و خَلوَت و جَلوَت ، و در بین مجتمع مردم ، و در نزدخواص و نزدیکان ، بر این مهم مراقبت دارد ؛ و وصایت و ولایت امیرالمؤمنان را ابلاغ و تبلیغ می نماید؛ و او را معرفی میکند ، و یکایک از مکارم اخلاق و حُسنِ شِیَم او را بر می شمرد ؛و مقام علم و وسعت دانش و بینش او را تذکّر میدهد؛وولایت را برآنها استوارمینمایدولی تا سال آخرحیات رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آیه ای که با صراحت و روشنی این مسئله را بیان کند نازل نشده ؛ و رسول خدا در مَجمَع عَلَنی در ضمن خطبه ای آن حضرت را معرفی ننموده و به مقام خلافت و ولایت نسبت به جمیع مؤمنین و مؤمنات نصب ننموده بودند.و البته معلوم است که نصب آن حضرت کاری بس مشکل و دشوار است. اعراب تازه مسلمان و خو گرفته به آداب جاهلیّت که درست معنای نبوت را نمی فهمند ، و بین آن و حکومت فرقی نمیگذارند؛وولایت را فقط یک ریاست و زعامت ظاهری می پندارند؛ و در میان آنان جماعت کثیری از منافقان نیز دیده میشوند که به ظاهراسلام را پذیرفته ؛ و در دل های آنان أَحقادِ بَدریّه و حُنَینیّه و خَیبَریّه واُحُدیّه غَلیان دارد راضی نیستند که به آسانی ولایت را بپذیرند، همچنانکه نبوت را نیزبه آسانی نپذیرفته بودند.
این امر پیوسته ادامه داشت تا سال آخر عمر رسول خدا ، که در این سال سفارش ها بیشتر ، و توصیه ها افزون تر ، و تاکید ها قوی تر و شدیدتر بود. زیرا که رسول خدا می دانستندکه از دنیا می روند ؛ و غیر از علی کسی نیست که واجد ولایت باشد؛ومتحمل اَعباء خلافت گردد ؛ و در حقیقت حافظ و نگاهدارنده و پاسبان و پاسدار دین خدا و قرآن کریم و روح و سّر نبوت باشد ؛ و در حقیقت ولایت علی در امتداد بیست و سه سال نبوت رسول الله و حافظ خَطّ مَشی آن حضرت بود ؛ و بدون اعلان و معرفی ولایت ؛ نبوت رسول الله ناقص و زحمات طاقت فرسای آن حضرت عقیم می ماند .
از این روی در این سال پیوسته رسول الله به وصایت امیرالمؤمنین ، و ولایت او بر هر مؤمن ومؤمنة، و خلافت و زعامت او ، توصیه ها داشتند ؛ تا اینکه پیامبر مأمور می گردند از طرف خدا ، ولایت او را علناً بدون خُفیَه و پنهانی ، بلکه علنی و در مجمع مردم بیان کنند؛در جایی که همه طبقات و اصناف مردم ،از شهرها و قُراء وکشورها گرد آمده اند ؛ تا اینکه آنان این پیام را به همه مردم جهان برسانند . پیامبر در این سال که سال دهم هجرت است ، خود عازم حج بیت الله الحرام شدند ؛ و از مدتی قبل در مدینه اعلام و اعلان حج آن حضرت شد . این سفر ، سفر عادی نیست و این حجّ را حِجَّۀُ البَلَاغ ، و حِجَّۀ الإِسلَام ، و حِجَّۀُ الوَدَاع ، و حِجَّۀُ التَّمَام و حِجَّۀُ الکَمال گویند .
اما حِجَّۀُ البَلَاغ گویند به جهت خطبه هایی که حضرت در آن سفر ایراد میکرده اند و درآنها خطاب به مسلمانان نموده وخدا را شاهد میگرفتند ومیگفتند:اللَّهُمَّ هَل بَلَّغتُ ؟ ! « بارپروردگارا آیا من ابلاغ کردم ؟!»
اما حِجَّۀُ الإِسلام گویند به جهت آنکه رسول خدا،احکام حجّ را طبق دستورات اسلام بیان کرده ، حدود عَرَفات و مَشعر و مِنی را مُعیَّن نموده ، و وجوب افاضه و حرکت از عرفات را در شب عید قربان که مشرکان بر ای قریش نسخ کرده بودند، بیان فرمود وحج را به زمان اصلی خودبرگردانیده و تأخیر آن را که نسیء میباشد و موجب ازدیاد کفر است ، مشروحا و مستدلّاً بر آیه کریمه بیان فرمود و سعی بین صفا و مروه را از شعائر الهی دانست و خود سعی فرمود و سایر آداب حج را از طواف و نماز و بالاخص بیان وجوب حجّ تمتّع را برای افرادیکه منزلشان از مکه دور است و بقاء این وجوب را تا روز قیامت مفصَّلا بر فراز کوه مَروه بعد از نزول جبر ائیل و آوردن وحی الهی بیان فرمود .
واما حِجَّۀُ الوَدَاع گویندبه جهت تودیع رسول الله با مسلمانان درضمن برخوردها وخطبه ها و این تودیع بعد از رحلت آن حضرت در زمان کوتاهی که هفتاد روز بعد از غدیر خم و هشتاد روز بعد از خطبه درعرفات و در منی صورت گرفته بود ، معلوم و مشهودشد ؛ و مردم را تودیع و توصیه نمودبه کتاب خدا : قرآن کریم ، و عترت خود :اهل بیت که تا روز قیامت از هم جدا نمی شوند ؛ و دو متاع نفیس و پرارزش می باشندکه متمسکین به آنها هیچگاه گمراه نمی شوند .
واما حِجَّۀُ التَّمام و إکمال گویند به جهت نزول آیه کمال دین و تمام نعمت که به دنبال خطبه آن حضرت در روز غدیر خم بر مردم ارزانی شد ، ولله الحمد دین مردم کامل و نعمت خداوندی به تمامیت خود رسید .
جمعیت حجّاج
لذاازشهرمدینه آنقدرمسلمانان حرکت کرده اندکه قابل شمارش نیست؛ بطوریکه ، خواند امیر ، غیاث الدین حسینی – مُورِّخ شهیر- گوید :« در آن سفر سَیِّدَة النِّساء فاطمة زهراء و أُمَّهَات مؤمنین تمام در هودج ها نشسته همراه بودند ، و به روایتی یکصدو چهارده هزار ، و به قولی صدو بیست و چهار هزار کس در آن راه به خدمت حضرت رسالت پناه استسعاد یافته زبان به تلبیه گشودند .»همچنین در بعضی روایات تا صدو هشتاد هزار نفر نقل کرده اند ،البته بایددانست که این جمعیت انبوه که با رسول الله به مکه حرکت کردند خصوص اهل مدینه و قراءاطراف بودند؛واماجماعتی که ازسایراماکن همچون یمن آمدند بر این مقدار افزوده می شد .
مسیر سفر
حرکت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) از مدینه بعد از نماز ظهر روز شنبه بیست وپنجم ذوالقعدة بوده است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) بعد از نماز ظهر به سوی ذوالحُلَیفه که در یک فرسخی مدینه است حرکت کرد و نماز عصر را در آنجا بطور قصر ( دو رکعت ) بجای آورد. روز یکشنبه بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به یَلَملَم رسیدند و از آنجا حرکت کرده و شام را در شَرَفُ السَّیَاَله خوردند؛ و در همان جا نماز مغرب و عشاء را بجای آوردند ؛ و سپس به راه افتاده و نماز صبح را در عِرقُ الظَّبیَه خواندند؛و سپس در رَوحَا ء وارد شدند؛ و از روحاء نیز گذشته و نماز عصر را در مُنصَرَف گزاردند ، و نماز مغرب و عشاء را در مُتَعَشَّی خواندند و آنجا هم شام خوردند ؛ و نماز صبح را در أَثایَه بجای آوردند و در صبح سه شنبه به عَرج رسیدند ؛ و در عَرج که همان گردنه جُحفه است دردهان شتران، حِجَام(چیزی است که در دهان شتر می گذارند تا گاز نگیرد ، و هیجان نکند) نهادند؛ودرروز چهارشنبه به سُقیا رسیدند؛وصبح پنجشنبه درأَبوَآء بودند؛و نماز را در آنجا گزاردند؛و در روز جمعه به جُحفه وارد شدند وازآنجا به قُدَید وارد شدند؛و در روز شنبه آنجا بودند و روز یکشنبه به عُسفَان رسیدندو ازآنجا که حرکت کرده و به غَمیم رسیدند؛ حاجیهای پیاده رو ؛ در مقابل آن حضرت صفّ کشیده ، و از راه رفتن شکایت کردند؛ حضرت دستور دادند که آنها بطور نَسَلان بروند(قدم رو و حرکت سریعی است که به حد دویدن نمی رسد) وچون پیادگان چنین کردند، در خود احساس راحتی نمودند ؛ و در روز دوشنبه به مَرُّ الظَّهرَان رسیدند ؛ و از آنجا حرکت نکردند تا شب فرا رسید و در سَرِف آفتاب غروب کرد و نماز مغرب را نخواندند تا داخل مکه شدند ؛ و چون به ثَنِیَّتَین رسیدند ( دوگردنه است نزدیک به هم، متصل به مکه )در بین آن دو گردنه شب را به روزآوردند ؛ و در روز سه شنبه داخل مکه شدند؛ و البته می دانیم که چون پنجشنبه اول ماه ذوالحجة بوده است ( زیرا بدون هیچ اختلاف بطوریقین گفته اندکه روز عرفه که رسول الله در عرفات خطبه خوانده اند ، روز جمعه بوده است) روز ورود آن حضرت به مکه که روز سه شنبه است ششم ذوالحجة خواهد بود.
بارسیدن روز نهم ذی الحجة مراسم حج آغاز شد.حضرت به موقف عرفات و سپس به مشعر رفتند ، و روز دهم در منی قربانی و رمی جمرات وسایر اعمال را انجام دادند . سپس طواف و سعی وبعد ازآن اعمال دیگر حج را به ترتیب به انجام رساندند ، و در هر مورد واجبات و مستحبات آن ر ا برای مردم بیان فرمودند . بدینسان تا پایان روز دوازدهم ذی الحجة اعمال سه روزه حج پایان یافت .
تحویل میراث انبیاء (علیهم السلام) به صاحب ولایت
پس از پایان مراسم حج دستور الهی بر پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) چنین نازل شد : « نبوت تو به پایان رسیده و روزگارت کامل شده است . اسم اعظم و آثار علم و میراث انبیاء را به علی بن ابیطالب بسپار که او اولین مؤمن است. من زمین را بدون عالمی که اطاعت من وولایتم بااوشناخته شودوحجت بعد از پیامبرم باشد رها نخواهم کرد». یادگارهای انبیاء (علیهم السلام) صحف آدم و نوح و ابراهیم (علیهم السلام) و تورات و انجیل و عصای موسی (علیه السلام) و انگشتر سلیمان (علیه السلام) و سایرِ میراثهای ارجمندی است که فقط در دست حجج الهی است و نزد انبیای گذشته و اوصیای ایشان دست به دست گشته تا آن روز که خاتم انبیاء(صلی الله علیه و آله وسلم) حافظ آن بود ، و اینک باید به اوصیای آن حضرت انتقال می یافت .پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ، امیرالمؤمنین (علیه السلام) را فرا خواند و مجلس خصوصی تشکیل دادندو ودایع الهی را به آن حضرت تحویل داد ، و بدینسان میراث ششهزار ساله انبیاء (علیهم السلام) به امیر المؤمنین (علیه السلام) سپرده شد . این ودایع از امیرالمؤمنین (علیه السلام) به امامان بعد منتقل شده تاکنون که در دست مبارک آخرین حجت پروردگار حضر ت بقیه الله الاعظم (علیه السلام) است .
سلام به عنوان «امیر المؤمنین »
پیش از حرکت به سوی غدیر ، در مکه جبرئیل لقب «امیرالمؤمنین » را به عنوان اختصاص آن به علی بن ابیطالب (علیه السلام) از جانب الهی آورداگر چه این لقب در موارد دیگر نیز برای آن حضرت تعیین شده بود(همچنان که پیامبردر توصیف امیرالمؤمنین فرمود : فَأنتَ یَا عَلی أمِیرُ مَن فِی الأرض وَ أمِیرُ مَن فِی السَّماء وَ أمِیرُ مَن مَضَی وَ أمِیرُ مَن بَقی وَ لا أمِیرَ قَبلَکَ وَ لا أمِیرَ بَعدَکَ «پس تو یا علی امیرهستی برکسانی که درزمینند و امیر هستی برکسانی که در آسمانند و امیر هستی برکسانی که در گذشته بوده اند و امیر هستی برکسانی که در آینده خواهند بود و قبل از تو امیری نبوده است و بعد از تونیز امیری نخواهد بود»).
با این وجودپیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) دستور دادند تا بزرگان اصحاب جمع شوند وطی مراسم خاصی نزد علی (علیه السلام) بروندوبه عنوان «امیرالمؤمنین » بر او سلام کنند و « السلام علیک یا امیرالمؤمنین » بگویند،وبدینوسیله درزمان حیات خود،از آنان اقرار بر امیر بودن علی (علیه السلام) گرفت .در اینجا ابوبکر و عمر به عنوان اعتراض به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) گفتند : آیا این حقی از طرف خدا و رسولش است ؟حضرت غضبناک شد و فرمود !
« حقی از طرف خدا و رسولش است . خداوند این دستور را به من داده است».
باری رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در حِجَّةُ الوَدَاع مجموعاً پنج خطبه خوانده اند : اول در روز هفتم ذو الحجة در مکه مکرمه،دوم در روز عرفه ، سوم در روز عید قربان ، چهارم دریوم القَرّ که روز یازدهم است در منی ، پنجم در یَومُ النَّفر الاول که روز دوازدهم است در منی .
اعلان عمومی حضور در غدیر
با اینکه انتظار میرفت پیامبر( صلی الله علیه واله وسلم) در این اولین و آخرین سفر حج خود مدتی در مکه بمانند ، ولی بلافاصله پس از اتمام حج حضرت به منادی خود بلال دستو دادند تا به مردم اعلان کند :
فردا - روزچهاردهم ذی الحجة – همه باید حرکت کنند تا دروقت معین در « غدیر خم » حاضر باشند و کسی جز معلولان نبایدباقی بماند .
خروج از مکه
اینک پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) پس ازدوری ده ساله از وطن خود مکه – بدون آنکه مدتی اقامت کنند تا مسلمانان به دیدارش بیایندو مسائل خودرا مطرح کنند – با پایان مراسم حج فوراً از مکه خارج شدند و مردم را نیز به خروج از مکه و حضور در« غدیر » امر نمودند.
داستان نصب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در غدیر خم به مقام ولایت کلّیّه کبرای الهیّه ، از داستانهای بسیار مهم تاریخ اسلام است زیرا در حقیقت این واقعه بیانگر بقاء رسالت پیامبر اکرم و دوام دوره ولایت الهیّه آن حضرت در تجلی گاه وجود مبارک امیرالمؤمنین (علیه السلام) بوده است .
غدیر نمایشگاه اتّحاد و پیوند رسالت به امامت ، ونبوت به ولایت است ، وحکایت ازآن می کند که همچون دو پستانی هستند که برای اشراب و ارضاع طفل شیرخوار پیوسته ملازم و مقارن ورفیق یکدیگرند؛ویا همچون دونهالی که ازیک ریشه وبن روئیده شده وبهم پیوسته اند .
غدیر نمایشگاه علیُّ منی و أنامِنهُ در برابر دیدگان جمیع خلائق و همگی امت ؛ و اعلان و اعلام این واقعیت به جهانیان تا روز بازپسین است .
غدیر محل ظهورحقائق مخفیّه وبواطن مختفیه؛وارشادوهدایت مردمان به این راه است
غدیر صراط مستقیم وشاهراه أعلای انسانیّت به مقام عرفان و ولایت کلّیّه حق است .
غدیر مقام قالب گیری قضاء کلّیّه الهیّه به عالم قدر ، و اندازه گیری و تعیین و تشخیص و معرفی نور نا محدودحضرت احدیت در اسماء و صفات مرئی و مشاهد خلق ، و ر بط قدیم و حادث و نزول تجرّد و بساطت در قیود و حدود امکانیه برای دسترسی همه خلائق و استفاده از ماء مَعِین و آبشخوار فیض و رحمت و سعادت و برکت است .
غدیر روز تاجگذاری و عمامه گذاری رسول الله با دست شریف خود بر سر مولی الموحدین است .
غدیر روز مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلیٌّ مَولاهُ است .
غدیر روز اللَّهُمَّ وَالِ مَن وَالَاهُ وَ عَادِمَن عَادَاهُ وَانصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ است .
غدیر روز بیعت با حق است ، ر وز سرسپردگی است ، روزمبادله و معامله نفس با خداوند نفس ، روز داد و ستد جنود شیطان با جنود رحمان ، روز فراق ظلمت و ورود در جهان روشنی است .
غدیر روز محک است روز تمایز ایمان و کفر ، و خلوص و نفاق ، و صفا و حیله و نور و تاریکی است.
غدیر روز درخشش خورشید عالمتاب از پس پرده های ابر گران ، و تابش بر دلهای جانداران است .
غدیر روزتعریف راستین و برکناری خوف از شیطان وسرآمدن زمان تَقِیه ، و وحی امر الزامی بر لزوم کشف حجاب حقیقت از روی چهره ولایت ، وابرازهُوَ هویت است .
غدیرروزبَخٍّ بَخٍّ لَکَ یا علیُّ أَصبَحتَ وأَمسَیتَ مَولایَ ومَولَی کُلِّ مؤمن ومؤمنةٍ است.
غدیر روز عید اکبر: روز بلند کردن رسول خدا علی بن ابیطالب را در مَرأی و مَسمَع مردم و خواندن خطبه و امر به تسلیم امّت در برابر اوامر و نواهی مولای متقیان است .
معرفی امیرالمؤمنین در طول حیات پیامبر
البته بایداین نکته را هم بگوییم که معرفی امیرالمؤمنین (علیه السلام) به مقام امامت تنها در روز هیجدهم ذی الحجة الحرام سنه دهم هجرت در ضمن حجة الوداع در وادی غدیر خم در دو میلی از زمین جحفه نبوده است ؛ بلکه آن روز ، روز نصب کلی و معرفی برای همگان و اعلان و اعلام به عموم امّت بوده است و گرنه درطول دوران زندگانی امیرالمؤمنین (علیه السلام) حضر ت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) در مجالس و محافل عدیده ، در خَلوَت و جَلوَت در صلح و جنگ در مکه و مدینه برای هردسته و هر جمعیتی که با آنحضرت تماس داشتند مقامات و درجات و امامت وولایت و وصایت و خلافت و أُخوت و سایر مزایا و فضائل او را می شمردند .
امیر المؤمنین (علیه السلام) در کعبه متولد شد ، و چون قنداقه اش را به دست رسول الله دادند ، سوره قَد أَفلَحَ المؤمنون را قرائت کرد ، و در دامان رسول خدا بزر گ شد و اولین مردی است که به رسول خدا ایمان آورد ، در حالیکه ده ساله بود.
در اولین روزی که پیامبر اکرم دعوای نبوّت خود را جهاراً اعلام فرمود ، و مجلس از خویشاوندان خودترتیب د اده ، و اقوام و عشیره خودرا به کمک و مساعدت خود، در حمل بار نبوّت و مساعدت و معاونت در انجام رسالت دعوت کرد و جز این طفلِ عاشقِ جان باخته بیدارِ هشیار کسی جواب مساعد نداد ؛ علی را به مقام وزارت و ولایت و خلافت خود برگزید.
در آن روز فرمود:فَأَیُّکُم یُوَازِرُنی هذا الأَمرَوَأَن یَکُونَ أَخی وَ وَصِیّیِ وَ خَلِیفَتی فیکُم مِن بَعدِی ؟ « کدام یک از شما مرا در این امر نبوت و انجام دستورات الهیّه کمک و معاونت می کند ، و اینکه برادر من ووصی من و خلیفه من در میان شما بعد از من بوده باشد !؟ » علی چون گفت : أَنَا یَا رَسُولَ اللهِ ! « من در این امر، مُعِین وَ وزیر تو هستم ای رسول خدا »
رسول خدا فرمود : انَّ هذا اخِى وَ وَصِيِّى وَ خَليفَتى فِيكُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ اطِيعُوا
«به درستى كه اين (على) برادر من و وصىّ من و جانشين من در ميان شما خواهد بود، پس گوش به فرمان او داريد و از او اطاعت كنيد.»
دراینجا می بینیم که نصب امیرالمؤمنین (علیه السلام) به مقام وزارت و خلافت و وصایت از همان ابتدای بعثت ، و همان روز اعلان نبوت به قریش ،طبق تعیین رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بر اساس آیه إنذار : وَ أَنذِر عَشیرَتَکَ الأَقرَبینَ ، و حدیث عشیره بوده است . و این معنی به وضوح دلالت داردبر آن که مقام رسالت و مقام امامت پیوسته بایکدیگرندوقابل انفکاک وجدایی نیستند. رسالت بدون وزارت و خلافت اساس ندارد و نبوت بدون ولایت اصل وریشه ندارد؛ ولایت پاسدار رسالت است،امامت نگهبان نبوت است و وجود مُحدثه وحی و انزال توسط رسول الله به واسطه وجودمُبقیه نگهداری وپاسداری امیرالمؤمنین به مقام کمال وتمام خودمی رسد،
أَلیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ أَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسلَامَ دِیناً(سوره مائده آیه 3)
« امروز من دین شما را برای شما کامل کردم ؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم ؛ و خوشایندداشتم که اسلام دین شما باشد » .
و همچنین پیامبر امیرالمؤمنین (علیه السلام) راکراراً و مراراً ؛ أَمیرُالمؤمنین و سَیِّدُ المُسلِمینَ و الإِمامُ وَ الحُجَّةُ وَ الوَصِّیُ وَ سَیِّدُالعَرَب وَ سَیِّدٌ فی الدُّنیا وَ الأخِرَةِ وَ سَیِّدُ الأَوصِیاءِ وَ سَیِّدُالخَلائِقِ وَ سَیِّدُ الوَصِیِّینَ وَ أَمیرُالبَرَرَةِ وَ إِمَامُ البَرَرَةِ وَ خَیرُالبَشَرِ وَ خَیرُ الأُمَّةِ وَ خَیرُالوَصِیِّینَ وَ خَیرُالخَلقِ بَعدَ رَسُولِ اللهِ خوانده است .
یعنی : « علی بن ابیطالب سپهسالار مؤمنین و سید و آقای مسلمین ؛ و امام و حجت خدا و وصی و سید و آقای عرب ؛ و سید و آقای دنیا و آخرت ، و سید و آقای اوصیای پیامبران ، و سید و آقای همه خلائق و مردمان و سپهسالار نیکان ، و امام و پیشوای خوبان ، و بهترین افراد بشر ، و بهترین افراد امّت ، و بهترین وصی از اوصیای پیغمبران و بهترین آفریدگان بعد از رسول خدا است ».
در غزوه تبوک که پیامبر می رفت ، و علی را در مدینه بجای خود به عنوان خلافت گذاشت به او فرمود : أَنتَ مِنیِ بِمَنزِلَهِ هارُونَ مِن مُوسی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبیَّ بَعدِی .
« منزله و میزان تو نسبت به من،همان منزله و میزان هارون است به موسی ، با این تفاوت که بعد از من پیغمبری نیست » . یعنی در تمام جهات وخصوصیاتی که هارون نسبت به موسی داشت – غیر از مسئله نبوت که چون پس از من پیغمبری نخواهد آمد ، تو پیغمبر نخواهی بود – تو مانند هارون هستی ! یعنی تو برادر منی ؛ تو وصی منی ! توخلیفه و جانشین من بعد از منی ! تو وزیر و معین و نگهدارنده نبوت منی !
پیغمبر فرمود : إِنِّی تارکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ : کتابَ اللهِ و عِترَتی ؛ وَ إِنَّهُمَا لَن یَفتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الحَوضَ
«ای مردم!من درمیان شمادوچیز نفیس وگرانبها ازخود به یادگارمی گذارم : کتاب خداوعترت من اهل بیت من؛واین دوچیزهیچگاه ازهم جدا نمی شوند، تا هر دو با هم در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند »
پیغمبر فرمود: مَثَلُ أَهلِ بَیتی مَثَلُ سَفِینَهِ نُوحٍ ،مَن رَکِبَها نَجَی، وَ مَن تَخَلَّفَ عَنهَا غَرِقَ .
« مثال اهل بیت من در میان شما ، مثال کشتی نوح است ؛ کسی که در آن سوار شود نجات پیدا می کند؛ و کسی که از سوار شدن خودداری کند، غرق می گردد ».
مراد از اهل ذکر در آیه فَا سئَلُوا أَهلَ الذِّکرِ إِن کُنتُم لا تَعلَمُونَ (آیه 43 ، نحل )
« از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید» اهل بیت می باشند.
مرادازحَبل خدا درآیه و اعتَصِمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمیعاً وَ لَا تَفَرَّقُوا.(آیه 103 ، آل عمران )
«همگی به ریسمان خداچنگ زنیدوتفرقه وجدایی مکنید » اهل بیت رسول خدا هستند.
آنان صراط مستقیم وعروة وثقی هستندکه:لایَقبَلُ اللهُ الأَعمالَ مِنَ العِباد إِلَّابِوِلَایَتِهِم عَلیّاً
« خداوند اعمال بندگان را نمی پذیرد مگر آنکه آنان علی را ولی و مولای خود بدانند ».
مراد از نعیم در آیه شریفه ثُمَّ لَتُسئَلُنَّ یَومَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ . (آیه 8 ، تکاثر )
« وسپس شما درباره نعمت ونعیم موردبازرسی قرارخواهیدگرفت» نعمت ولایت است.
و مراد از مواخذه وسئوال در آیه وَقِفُوهُم إِنَّهم مَسئُولُونَ . (آیه 24 ، الصافات )
« ایشان را در موقف قیامت نگهدارید ، که باید مؤاخذه و موردسئوال واقع شوند» سئوال و مواخذه از ولایت است .
پیغمبر فرمود : لَا یَجُوزُ أَحَدٌ عَنِ الصِّراطِ إِلَّا وَ کَتَبَ لَهُ عَلیٌّ الجَوَازَ
« در روز بازپسین هیچکس از صراط دوزخ عبور نمی کند ؛ مگر آنکه علی بن ابیطالب برای او پروانه عبور بنویسد ».
پیغمبرفرمود:عَلیٌّ قَسیمُ الجَنَّةِ وَالنَّار«علی تقسیم کننده بهشت وآتش است»
پیغمبر فرمود : عَلیٌّ مَعَ القرآنِ و القُرآنُ مَعَ علیٍّ
« علی با قرآن است و قرآن با علی است »
پیغمبر فرمود : عَلیٌّ مِنِّی وَ أَنا مِنهُ
« علی از من است ، و من از علی هستم »
پیغمبر فرمود : عَلیٌّ مِنِّی کَنَفسِی وَ کَرَأسِی مِن بَدَنِی
«نسبت علی بامن مثل نسبت نفس من بامن است،ومثل نسبت سرمن با بدن من است »
پیغمبرفرمود:عَلیٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَ عَلیٍّ؛ اللَّهُمَّ أَدِرِ الحَقَّ مَعَهُ حَیثُ دَارَ.
« علی با حق است و حق با علی است ؛ بار پروردگارا حق را به حرکت و گردش در آور هرجا که علی می گردد و حرکت می کند ».
پیغمبر فرمود : علیٌّ خَیرُ البَشَر ، مَن أبَی فَقَد کَفَرَ
« علی بهترین افراد بشر است ، و کسی که این حقیقت را انکار کند حقاً کفر ورزیده است ».
مرادازاولوالامردرآیه:أطیعُواالله وَأطیعُوا الرَّسولَ وَاُولِی الأَمرِمِنکُم. (آیه59 ،النساء)
« خداوندرا اطاعت کنید؛ و از رسول خدا اطاعت کنید؛ و از صاحبان امری که از شما هستند » امیرالمؤمنین و ائمه معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) هستند .
آیه تطهیر: اِنَّمَا یُریدُاللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرَّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیراً
(آیه33 ،الأحزاب)
« حقاً اینست و جز این نیست که خداونداراده قطعیّه تکوینیه و تشریعیه نموده است که : هر گونه رجس و پلیدی را از شما اهل البیت بزداید ؛ و شما را به مقام طهارت مطلقه برساند» در باره رسول خدا وامیرالمؤمنین وحسن و حسین (علیهم السلام) و به کلّیّت وعمومیّت در باره ا ئمه دوازده گانه معصومین نازل شده است .
و مراد از صراطی ( راه خدا ) در آیه : وأنَّ هَذَا صِراطی مُستَقیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُم عَن سَبیلِهِ . (آیه153 ،الأنعام)
« و اینست صراط من که مستقیم است ، پس شما از این صراط پیروی کنید ، و از این راه در آیید، و دنبال راههای مختلف نروید که شما را از راه خدا باز می دارد ، و متفرق و متشتت می گرداند » راه مستقیم و صراط خدا را ه علی بن ابیطالب است .
پیغمبر فرمود : اَنَا مَدینَهُ العِلمِ وَ عَلِیٌّ بابُهَا .
« من شهر علم می باشم ؛ و علی در آن است ».
پیغمبر فرمود: یَا عَلِیُّ لاَیُحِبُّکَ اِلَّا مؤمن وَلَا یُبغِضُکَ اِلّا مُنَافِقٌ
« دوست ندارد تو را مگر مؤمن ! و دشمن ندارد تو را مگر منافق !»
ازهمه اینهاگذشته دراثربخشش خاتم به سائل درحال رکوع درمسجدپیامبر( صلی ا لله علیه و اله و سلم) آیه ولایت فرودآمد ؛ و صریحاً به طور حصر و انحصار آن حضرت را در طراز رسول خدا به ولایت الهیّه ، ولیِّ مسلمین قرار داد .اِنَّمَا وَ لیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلَوةوَیُوتُونَ الزَکَوةَ وَهُم راکِعُونَ
( سوره مائده آیه 55 )
« اینست و جز این نیست که ولی و صاحب اختیار و مدبر و أولی به شما از خودشما خدا و رسول خدا و کسانی که اقامه نماز میکنند و زکات و صدقه را در حال رکوع می دهند می باشند ».
و این آیه در سوره مائده است ؛ و چنانکه می دانیم این سوره ، آخرین سوره ای است که به رسول الله نازل شده است ؛ و این آیه بعد از حجة الوداع در مدینه در طول هفتاد روزی که از غدیر خم تا روز رحلت رسول الله بوده است وحی گردیده است .
ودر همان ایام کسالت ، ر سول خدا دستور دادند ، تمام درهایی ر ا که از خانه های مجاور اصحاب به مسجد رسول الله باز کرده بودند،همه را بستند و بطور کلی مسدود نمودند ؛ تا راهی از آن منازل به مسجدنبوده باشد ، مگر درِ خانه امیرالمؤمنین (علیه السلام) را که به دستور رسول خدا با ز گذاردند و مسدود نکردند.
باری تمام این مطالب وقایعی است که راجع به امیرالمؤمنین (علیه السلام) درزمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) واقع شده است ؛ و اینها ونظایر اینها که شمارش آنها بسیاراست همه دلالت بر قرب شدید و روحانیّت اکید و ولایت آن حضرت با ولایت رسول خدا می کند ؛ و اگر کسی اصولاً از عنوان وصی بودن و خلافت آن حضرت نیز هیچ سابقه ذهنی نداشته باشد ، مانند یک شخص خارجی مذهب مثل یهودی یا نصرانی ، و ا ین مطالب را ببیند ، بدون شک می گوید ؛ این مقام بدون تردید مقام خلافت و ولایت و امامت بعد از رسول است .
بهر حال این مقدار از سخنان پیامبر و فضائل امیرالمؤمنین (علیهما السلام) را که قطره ای از اقیانوس بی کران فضائل آن حضرت هم نیست در اینجا آوردیم تا مشخص شود مسئله امامت وولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ازاول بعثت با نبوت پیامبر اکرم همراه بوده ولی درحجة الوداع ودرغدیرخم شدت وقوت وبروزوظهوربیشتری پیدا کرده ودر مجمع علنی ورسمی با حضور همه مسلمانان به انجام رسیده است.
توقف
پیامبر اکرم راجع به توصیه به اهل بیت و لزوم رجوع به کتاب خدا و عترت چند بار خطبه خوانده وزمینه راتا سرحد امکان برای اعلان عمومی ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مساعد می نمود، همین که کاروان رسول خدا به غدیر خم رسید ، که نزدیک جحفه و آنجا محل انشعاب راه مدینه و راه مصر و راه شام است ، باز جبرائیل نازل شد :
یَا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ مَا أُ نزِلَ إِلَیکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَم تَفعَل فَمَا بَلَّغتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ یَعصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللهَ لَا یَهدِی القَومَ الکَافِرِینَ (آیه67 ، مائده)
و این نزول در غدیر خم در روز هیجدهم ذوالحجة بود به اتفاق جمیع مورخین و طبق آنچه آوردیم باید در روز یکشنبه باشد.
اینجا جبرائیل امر میکند که رسول خدا توقف کند ، و علی را به عنوان سید و سالار و امام خلق معرفی نماید ، و آنچه از ولایت در باره علی به پیامبر رسیده ، و از طرف خدا تبلیغ شده به مردم ابلاغ نماید ؛ که علی ، ولی و مولای تمام خلائق است , و اطاعت از او برای جمیع مردم واجب است .
در این حال بود که قسمت مقدم کاروان و جمعیت حجاج به جُحفه رسیده بودند ؛ و قسمتی در عقب بوده ؛ و هنوز به رسول الله نپیوسته بودند؛ پیامبر در غدیر توقف فرمود؛ و دستور داد که قسمت جلو که به جُحفه رسیده اندبرگردند ؛ و انتظار کشید که قسمت پشت سر نیز رسیدند و همه را در آن مکان متوقف ساخت . و نیز دستور داد که زیر پنج درخت بزرگی را که نزدیک بهم بودند و از جنس سَمُر بودند ؛ جاروب زدند وپاک کردند؛وامرفرمود کسی در این ناحیه ای که زیر پنج درخت است نزول نکندوننشیند. چون همه حجاج از جلو و عقب رسیدند ؛ و همگی با جماعت رسول الله در آن مکان مجتمع گشتند ؛ و زیر درخت ها پاک و پاکیزه شد ؛ و اینک موقع نماز ظهر رسیده بود ؛ پیامبر به زیر درختها تشریف آورد ؛ و امر فرمودمردم آمدند ؛ و نماز ظهر را با رسول خدا بجا آوردند . و آن روز بسیار گرم بودبه طوری که مردم که در آن صحرا حاضر شدند ؛ از شدت گرمای آفتاب تابیده بر روی زمین و بر روی ریگ های داغ شده ، مقداری از ردای خود را در زیر پاها می انداختند ؛ و بر روی آن می نشستند؛ و مقداری از آن را برسرشان می افکندند .
و برای رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) سایبانی درست کردند؛ بدین طور که پارچه ای را بر روی یکی از آن درختان سَمُرَه افکندند تا مظلّه ای درست شد . و از جمع کردن جهازهای شتران و انباشتن به روی هم در زیر آن سایبان منبری ترتیب دادند.
چون رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) از نماز ظهر فارغ شد؛ بر آن منبر جهازی بالا رفت و در حالیکه در وسط جمعیت قرار گرفته بود ( و امیرالمؤمنین هم یک پله پایین تر از پیامبر بر روی منبر ایستاه بودند و پیامبر دست بر شانه امیرالمؤمنین بودند ) صدای خود ر ا به خواندن خطبه بلند کرد و به طوری بلندخطبه می خواندکه صدایش را به همه جمعیت می رساند .
خطبه غدیر
سخنرانی تاریخی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در یازده بخش قابل ترسیم است :
حضرت در اولین بخش سخن، به حمد و ثنای الهی پرداختندو صفات قدرت و رحمت حق تعالی را ذکر فرمودند ، وبعد از آن به بندگی خود در مقابل ذات الهی شهادت دادند .
در بخش دوم ، سخن را متوجه مطلب اصلی نمودند و تصریح کردندکه باید فرمان مهمّی در باره علی بن ابیطالب ابلاغ کنم ، و ا گر این پیام را نرسانم رسالت الهی را نرسانده ام و ترس از عذاب او دارم.
در سومین بخش ، امامت دوازده امام بعد از خود را تا آخرین روز دنیا اعلام فرمودند تا همه طمعها یکباره قطع شود. از نکات مهم در سخنرانی حضرت ، اشاره به عمومیت ولایت آنان بر همه انسانها و در طول زمانها و در همه مکانها و نفوذ کلماتشان در جمیع امور بود و نیابت تام ائمه (علیهم السلام) را از خدا و رسول در حلال و حرام و جمیع اختیارات اعلام فرمودند .
در بخش چهارم خطبه ، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) با بلند کردن و معرفی امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: مَن کُنتُ مَولَاهُ فَهَذَ ا عَلیٌّ مَولَاهُ ، اللَّهُمَّ وَالِ مَن وَالَاهُ وَ عَادِ مَن عَادَاهُ وَانصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ «هرکس من نسبت به او از خودش صاحب اختیارتر بوده ام این علی هم نسبت به او صاحب اختیار تر است خدایا دوست بدار هرکس علی را دوست بدارد ، و دشمن بدار هرکس او را دشمن بدارد ، و یاری کن هرکس او را یاری کند، و خوار کن هرکس او را خوار کند »
سپس کمال دین و تمام نعمت را با ولایت ائمه (علیهم السلام) اعلام فرمودندو بعد از آن خدا و ملائکه و مردم را بر ابلاغ این رسالت شاهد گرفتند.
در بخش پنجم حضرت صریحا فرمودند :« هرکس از ولایت ائمه( علیهم السلام) سرباز زند اعمال نیکش سقوط میکند و در جهنم خواهد بود » بعد از آن شمه ای از فضائل امیرالمؤمنین (علیه السلام) را متذکر شدند.
بخش ششم از سخنان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) جنبه غضب الهی را نمودار کرد. حضرت با تلاوت آیات عذاب و لعن از قرآن فرمودند :«منظور از این آیات عده ای از اصحاب من هستندکه مأمور به چشم پوشی از آنان هستم ، ولی بدانند که خداوند ما را بر معاندین و مخالفین و خائنین و مقصرین حجت قرارداده،وچشم پوشی ازآنان در دنیا مانع از عذ اب آخرت نیست ».
سپس به امامان گمراهی که مردم را به جهنم می کشانند اشاره کرده فرمودند:« من از همه آنان بیزارم » اشاره رمزی هم به «اصحاب صحیفه ملعونه » داشتندو تصریح کردندکه بعد از من مقام امامت را غصب میکنند و سپس غاصبین را لعنت کردند.
در بخش هفتم حضرت تکیه سخن را بر اثرات ولایت و محبت اهل بیت (علیهم السلام) قرار دادند و فرمودند:«اصحاب صراط مستقیم در سوره حمد شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) هستند» سپس آیاتی از قرآن در باره اهل بهشت تلاوت فرمودندو آنها را به شیعیان و پیروان آل محمد(علیهم السلام) تفسیرفرمودند آیاتی هم در باره اهل جهنم تلاوت کردند و آنها را به دشمنان آل محمد (علیهم السلام) معنی کردند .
دربخش هشتم مطالبی اساسی درباره حضرت بقیه الله الاعظم حجه بن الحسن المهدی ارواحنا فداه فرمودند و به اوصاف و شئون خاص حضرتش اشاره کردند وآینده ای پر از عدل و داد به دست امام زمان عجل الله فرجه را به جهانیان مژده دادند.
در بخش نهم فرمودند: پس از اتمام خطابه شما را به بیعت با خودم و سپس بیعت با علی بن ابیطالب دعوت می کنم . پشتوانه این بیعت آن است که من با خداوند بیعت کرده ام و علی هم با من بیعت نموده است ، پس این بیعت که از شما میگیرم از طرف خداوند وبیعت با حق تعالی است .
در دهمین بخش حضرت در باره احکام الهی سخن گفتند که مقصود بیان چندپایه مهم عقیدتی بود: از جمله اینکه چون بیان همه حلالها و حرامها توسط من امکان ندارد با بیعتی که از شما در باره ائمه (علیهم السلام) می گیرم حلال و حرام را تا روز قیامت بیان کرده ام زیرا علم و عمل آنان حجت است . دیگر اینکه بالاترین امر به معروف و نهی از منکر ، تبلیغ پیام غدیر درباره امامان( علیهم السلام) وامر به اطاعت از ایشان و نهی از مخالفتشان است .
در آخرین مرحله خطابه ، بیعت لسانی انجام شد و حضرت فرمودند :
« خداوند دستورداده تا قبل از بیعت با دست، از زبانهای شما اقرار بگیرم » سپس مطلبی را که می بایست همه مردم به آن اقرار میکردند تعیین کردند که خلاصه آن اطاعت از دوازده امام (علیهم السلام) و عهدو پیمان بر عدم تغییر و تبدیل و بر رساندن پیام غدیر به نسلهای آینده و غائبان از غدیر بود. در ضمن بیعت با دست هم حساب می شد زیرا حضرت فرمودند:« بگویید با جان و زبان و دستمان بیعت می کنیم ».
کلمات نهایی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دعا برای اقرار کنندگان به سخنانش و نفرین بر منکرین اوامر آن حضرت بودو با حمد خداوند خطابه حضرت پایان یافت.
بیعت
پس از اتمام خطبه ، صدای مردم بلندشد که : « آری، شنیدیم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت می کنیم » بعد به سوی پیامبر و امیرالمؤمنین (علیهما السلام) ازدحام کردند و برای بیعت سبقت می گرفتند و با ایشان دست می دادند.
ازسویی حضرت درروزغدیرفرمودند:«به من تبریک بگویید،به من تهنیت بگویید،زیرا خداوندمرابه نبوت واهل بیتم را به امامت اختصاص داده است» و ازسوی دیگر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به منادی خود دستور دادندتا بین مردم گردش و این خلاصه غدیر را تکرار کند« مَن کُنتُ مَولَاهُ فَهَذَ ا عَلیٌّ مَولَاهُ،اللَّهُمَّ وَالِ مَن وَالَاهُ وَعَادِ مَن عَادَاهُ وَانصُرمَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ »تا به عنوان تابلویی از غدیر در ذهنها نقش ببندد .
پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) پس از فرود از منبر دستور دادند تا دو خیمه برپا شود . یکی را مخصوص خود قرار دادند و در آن جلوس فرمودند و به امیرالمؤمنین (علیه السلام) دستور دادند تا در خیمه دیگر جلوس نماید ، و امر کردند تا مردم جمع شوند . پس از آن مردم دسته دسته در خیمه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) حضور می یافتند و با آن حضرت بیعت نموده و تبریک و تهنیت می گفتند . سپس در خیمه مخصوص امیر المؤمنین (علیه السلام) حاضر می شدندو به عنوان امام و خلیفه بعد از پیامبر شان با آن حضرت بیعت میکردند و به عنوان « امیرالمؤمنین » بر او سلام می کردندو این مقام والا را تبریک می گفتند این برنامه چنان حساب شده بود که همه مردم در آن شرکت کردند . ولی ابوبکر و عمر ( با آنکه پیش از همه خود را برای بیعت به میان انداخته بودند و البته بلافاصله بعد از رحلت و شهادت پیامبر اولین کسانی بودند که بیعت خدا را شکستند ) قبل از بیعت به صورت اعتراض پرسیدند : آیا این امر از طرف خداوند است یا از طرف رسولش ( یعنی : از جانب خود می گویی ؟) حضرت فرمود :« از طرف خدا و رسولش است . آیا چنین مسئله بزرگی بدون امر خدا وند می شود ؟ و نیز فرمودند: «آری حق است از طرف خدا و رسولش که علی، امیرالمؤمنین است ».
پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) دستور دادند تا زنان هم با آن حضرت بیعت کنند و به عنوان «امیرالمؤمنین » سلام کنند و به حضرتش تبریک و تهنیت بگویندو این دستور را در باره همسران خویش مؤکّد داشتند .
بر ای این منظور دستور دادندتا ظرف آبی آوردند و پرده ای بر روی آن زدند بطوری که زنان درآن سوی پرده با قراردادن دست خود درآب وقراردادن امیرالمؤمنین (علیه السلام) دست خود را در سوی دیگر با آن حضرت بیعت کنندو بدین صورت بیعت زنان هم انجام گرفت برنامه بیعت تا سه روزادامه داشت واین مدت را حضرت در غدیر اقامت داشتند وبه این ترتیب همه جمعیت ازمرد و زن بدون استثناء با امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیعت کردند.
پیامبر در این مراسم عمامه خود را که سَحاب نام داشت ، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمؤمنین (علیه السلام) بستند و انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت قرار دادند .
در مر اسم سه روزه غدیر حسّان بن ثابت شاعر بز رگ عرب هم حضور داشت و با اجازه پیامبر اولین غدیریه را که همانجا سروده بود در مقابل همه حضار قرائت کرد .
همچنین حاضرین پس از خطبه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مردی زیبا صورت و خوشبوی را دیدندکه در کنار مردم ایستاده بودو می گفت :
« به خدا قسم روزی مانندامروز هرگز ندیدم . چقدر کار پسر عمویش را مؤکّد نمود، و برای او پیمانی بست که جز کافر به خداوند و رسولش آن را بر هم نمی زند . وای بر کسی که پیمان او را بشکند». در اینجا عمر نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) آمد و گفت : شنیدی این مرد چه گفت ؟! حضرت فرمود آیا او را شناختی ؟ گفت نه حضرت فرمود : « او روح الأمین جبرئیل بود . تو مواظب باش این پیمان را نشکنی ، که اگر چنین کنی خدا و رسول و ملائکه و مؤمنان از تو بیزار خواهند بود»!
آخرین ساعات
در آخرین ساعات روز سوم حَرثِ بنِ نُعمان فَهری به نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در حالی که بر روی شتر خودسوار بود آمد، تا به أبطح رسید و از شتر خود پیاده شد و شتر را خوابانید ، آنگاه به پیغمبر گفت : یا محمد ! تو از جانب خداوند ما را امر کردی که شهادت دهیم : جز خداوند معبودی نیست ، و اینکه تو فرستاده و پیامبر از جانب خدایی ! و ما اینها را قبول کردیم و پذیرفتیم ! و تو ما را امر کردی که در پنج نوبت نماز بخوانیم ، و ما پذیرفتیم ! و تو ما را امر نمودی که زکات اموال خود را بدهیم و ما پذیرفتیم ! و تو ما را امر کردی که یک ماه روزه بگیریم ، و ما پذیرفتیم ! و تو ما را امر کردی که حج انجام دهیم و ما پذیرفتیم ! و پس از اینها به اینها راضی و قانع نشدی تا آنکه دو بازوی پسر عمویت را گرفته و برافراشتی ، و او را بر ما سَروَری و آقایی دادی و گفتی : مَن کُنتُ مَولَاهُ فَعلیٌّ مَولَاهُ آیا این کاری که کردی از جانب خودت بود ، و یا از جانب خداوند عزوجل ؟!
پیغمبر فرمود: سوگند به آن که جز او خداوندی نیست ، این از جانب خدا بوده است ! حرث بن نعمان ، پشت کرد و به سوی شتر خودمی رفت و می گفت : « بار پروردگارا اگر آنچه را که محمدمی گوید ، حق است ، سنگی از آسمان بر ما ببار ، و یا آنکه عذاب دردناکی برای ما بفرست ».
حرث بن نعمان ، هنوز به شتر خودنرسیده بود که خداوند سنگی از آسمان بر او زد ، و آن سنگ بر سرش خورد ، و از دُبُرَش خارج شد ، و او را کشت ؛ و خداوندعزوجل این آیه را فرستاد :سَئَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ – لِلکَافِرینَ لَیسَ لَهُ دَافِعٌ – مِنَ اللهِ ذِی المَعَارِجِ .( سوره معارج آیات 1 تا 3 )
« درخواست کننده ای از عذ اب روز قیامت که حتما واقع شدنی است پرسش کرد ؛ آن عذابی که برای کافران است و هیچ امری جلوی آن را نمی تواند بگیرد و آن عذاب از خداوند است که مالک درجات و طبقات آسمانهاست »آری کسی که منکر ولایت آن حضرت باشد با وجود علم ، در برابر رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) مستَحق چنین نکال و نقمتی است ، زیرا که او منکر اصالت و واقعیت تشریع و تکوین است و لایق بَوار و نابودی .
باری بدین ترتیب پس ازسه روزمراسم غدیرپایان پذیرفت وآن روزها به عنوان«أیامُ الولایة » در ذهنها نقش بست . خبر واقعه غدیر در شهر ها منتشر شد و به سرعت شایع گردید و به گوش همگان رسید و بدون شک توسط مسافران و ساربانان و بازرگانان تا أقصی نقاط عالم آن روز یعنی ایران و روم و چین پخش شد و غیر مسلمانان هم از آن با اطلاع شدند .
لذا افراد مُنصف و عاشقِ هدایت، به دنبال آگاهیِ اکمل، از آنچه اتفاق افتاده بود حرکت کرده و پرسش مینمودند؛ امّا دستهای شیطانی و مرموز دشمنان اسلام با تمام قدرت برای مقابله با این حقیقت، کمربسته بودند و نمی خواستند امّتهای دیگر از حقیقت جریان آگاه شوند.
از جمله کعب الأحبار یهودی که برخی او را اوّلین «صهیونی» می دانند با خدعه و نیرنگ در زمان خلیفه دوم خود را مسلمان معرفی کرد و به اسلام تظاهر نمود و از هیچ تلاشی برای نابودی اساس اسلام دریغ نکرد.
یکی از جنایات او در تاریخ وسوسه برای جابجائی غدیر به عرفه بوده است.او به خلیفه دوم گوشزد کرد که اگر امّتهای غیرامّت اسلام از حقیقت غدیر آگاه شوند آن را عید میگیرند و بر آن اتفاق و اجتماع پیدا میکنند.
- در کتاب الدرالمنثور ج 2 ص 258 وارد است که: أخرج ابن جرير عن قبيضة بن أبى ذؤيب قال قال كعب لو ان غير هذه الامّة نزلت عليهم هذه الآية لنظروا اليوم الذي أنزلت فيه عليهم فاتخذوه عيدا يجتمعون فيه فقال عمر و أى آية يا كعب فقال الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ فقال عمر لقد علمت اليوم الذي أنزلت و المكان الذي نزلت فيه نزلت في يوم جمعة و يوم عرفة و كلاهما بحمد الله لنا عيد-.
این صحبتها از جمله مسائلی بود که باعث شد خلیفه دوم آیه الیوم أکملت لکم دینکم ، که بدون هیچ شکی راجع به روز عید غدیر و واقعه نصب علنی مولانا امیر المؤمنین علی (علیه السلام) به عنوان خلیفه بلافصل و امام واجب الإطاعۀ،است را به روز عرفه تحریف و معرفی کند و مردم را به انحرافی دیگر بکشاند.
ابن راهويه و عبد بن حميد، از أبو العالية با اين لفظ روايت كردهاند كه: در نزد عمر بودند و سخن از اين آيه(آیه إکمال ) به ميان آمد؛ مردى از اهل كتاب گفت: اگر ما مىدانستيم در چه روزى اين آيه نازل شده است آنرا عيد مىگرفتيم. عمر گفت: الْحَمد للهِ الَّذى جَعَلَهُ لَنَا عِيداً وَ الْيوْمَ الثّانى، نَزَلَتْ يومَ عَرَفَة وَ يَوْمُ الثَّانِى النَّحْرُ فَأكمَلَ لَنَا الْأمرَ فَعَلِمْنَا أنَّ الْأمْرَ بَعْدَ ذَلِك فِى انتقَاص.
«حمد خداوند راست كه آنرا براى ما عيد گردانيد؛ و روز دوّم را. اين آيه در روز عرفه نازل شد و روز دوّمش روز عيد قربان بود. خداوند امر را براى ما كامل كرد، و ما دانستيم كه از اين به بعد اين امر رو به نقصان است».
باری این توطئه بدنبال توطئه ها و خیانت های قبلی منافقین و با خدعه و نیرنگ کعب الأحبار یهودی صورت گرفت و افرادی را به گمراهی کشانید.
من نمی دانم مگر خلیفه دوم این آیه را نخوانده است که : يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ
چرا که اولاً خداى سبحان در اين آيات مؤمنين را از اينكه يهود و نصارا را اولياى خود بگيرند، بر حذر داشته وثانیاً با شديدترين لحن تهديدشان مىكند که در صورت عدم اطاعت از امر خدا شما هم از همانها خواهید بود و إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ، فتدبّر.
صحیفه ملعونه اول
در راه بازگشت به طرف مدینه امضاء کنندگان صحیفه ملعونه اول و دیگر منافقین در یک گروه چهارده نفری نقشه قتل پیامبر را کشیدند و تا مرحله اجراء هم پیش رفتند ولی به إذن خدا و معجزه الهی نتوانستندموفّق شوندو خداوندآنها را رسوا کرد.
داستان ازاین قراربود که: دو نفر از منافقین در یک تصمیم اساسی با هم پیمانی بستند ، وآن این بود که :اگرمحمد از دنیا رفت یا کشته شدنگذاریم خلافت و جانشینی او در اهل بیتش مستقر شود.
سه نفر دیگر هم در این تصمیم با آنها هم پیمان شدند،و اولین قرارداد ومعاهده را درکنار کعبه بین خود امضاء کردند ، وآن را داخل کعبه زیر خاک پنهان نمودند تا سندی برای التزام عملی آنان به پیمانشان باشد.
یکی از این سه نفر معاذ بن جبل بود،او گفت « شما مسئله را از جهت قریش حل کنید ، و من در باره انصار ترتیب امور را خواهم داد » !
از آنجا که « سعد بن عبادة » رئیس کل انصار بود و او کسی نبود که با ابوبکر و عمر هم پیمان شود ، لذا معاذبن جبل سراغ بشیربن سعید و اسید بن حضیر که هر کدام بر نیمی از انصار یعنی دو طایفه «اوس » و «خزرج» نفوذ و حکومت داشتند آمد و آن دو را با خود برسر غصب خلافت هم پیمان نمود .
توطئه قتل پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم )
نقشه قتل پیامبر( صلی الله و علیه و آله و سلم ) یکبار در جنگ تبوک و چند بار بوسیله سَم و بارها به صورت ترور تدارک دیده شده بود که همه نقش بر آب شد .
اما در حجة الوداع همان پنج نفر اصحاب صحیفه با نُه نفر دیگر ، برای بار دیگر نقشه دقیقتری برای قتل حضر ت در راه بازگشت از مکه به مدینه کشیدند ، و یکی از علتهای این اقدامشان آن بود که قبل از اعلان خلافت علی بن ابیطالب (علیه السلام ) آن حضرت را به قتل برسانند تا براحتی به مقاصد خود دست یابند - لذا کما اینکه گفته شد قسمتی از کاروان که از منافقین تشکیل یافته بود جلوتر حرکت می کرد- ولی قبل از رسیدن به محل توطئه دستور الهی نازل شد و مراسم غدیر انجام شد ؛ اگر چه آنان از نقشه ها و توطئه های خود باز نایستادند .
نقشه چنین بود که در محل از پیش تعیین شده ای در قله کوه «هَرشی » کمین کنند ، و با توجه به اینکه اکثر مردم کوه را دور می زدند و به سربالایی نمی آمدند ، همین که شتر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) سربالائی کوه را پیمود و در سرازیری قرار گرفت ، سنگهای بزرگی را به طرف شتر حضرت رها کنند تا به شتر برخورد کند یا بِرَمَد و با حرکات ناموزون حضرت را برزمین بزند ،وآنان بااستفاده ازتاریکی شب به حضرت حمله کنند ودرنتیجه قتل حضرت بطوریقینی انجام گیرد.سپس متواری شوند وخود راداخل مردم پنهان نمایندتا شناخته نشوند .
خُنثی شدن توطئه قتل حضرت
خداوند تعالی پیامبرش را از این توطئه آگاه ساخت و وعده حفظ او را داد . منافقین در گروه چهارده نفری خود پیشاپیش قافله رفتند و در محل موعود که پایان سربالائی قُلّه هرشی و آغاز سراشیبی کوه بود در ظلمت شب حاضر شدند وشترهای خود را در کناری خوابانیدند . سپس پشت صخره ها ، هفت نفر در سمت راست جاده و هفت نفر در سمت چپ جاده به کمین نشستند . این در حالی بود که ظرفهای بُشکه مانند بزرگی را نیز همراه خود برده بودندو آنها را پر از ریگ و شن کرده بودند تا برای رماندن شتر، آنها را از پشت سر در سراشیبی کوه رها کنند .
همین که شترِ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) به قله کوه رسید و خواست راه را به سمت پایین در پیش گیرد ، منافقین سنگهای بزرگ و ظرفهای پر از شن را که بالای پرتگاه قرار داده بودندرها کردند.سنگها به طرف شترِ حضرت به حرکت درآمد و نزدیک بود به شتراصابت کند و یا مرکب حضرت بِرَمَد . پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) با یک اشاره به شتر فرمان توقف دادند و این در حالی بود که حذیفه و عمار ، یکی افسار شتر حضرت را در دست داشت و دیگری از پشت سر شتر را راهنمایی می کرد .
با توقف شتر سنگها رد شده به سمت پایین کوه رفتند و حضرت سالم ماندند منافقین که از اجرای دقیق نقشه مطمئن بودند از کمینگاهها بیرون آمدند و با شمشیرهای اَخته به حضر ت حمله کردند تا کار را تمام کنند .ولی عمار و حذیفه شمیشرها را کشیدند و با آنان درگیر شدند، تا بالأخره آنان را فراری دادند . منافقین به پشت سنگها پناه آوردند و با استفاده از تاریکی شب هر یک به گوشه ای خزیدند تا پس از فاصله گرفتن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) بر سر شترهای خود روند و به قافله ملحق شوند.
برای آنکه نسلهای آینده بدانند روسای منافقین در آن روز چه کسانی بودند و بسیاری از توطئه های بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم ) را براحتی تحلیل کنند ، در همان تاریکی شب حضرت اشاره ای فرمودند و ناگهان نوری تابید و فضا را برای لحظاتی روشن ساخت . حذیفه و عمار چهره های چهارده نفر را که در این سو و آن سوی سنگها پنهان شده بودند به چشم خود دیدند و حتی شترانشان را دیدند که در گوشه ای خوابانیده بودند.این چهارده نفر عبارت بودند از : ابوبکر ، عمر ، عثمان ، معاویه ، عمروعاص ، طلحة ، سعد بن ابی وقاص ، عبدالرحمان عوف ، ابوعبیدةبن جراح ، ابوموسی اشعری ، ابوهریرة ، مغیرةبن شعبة ، معاذبن جبل ، سالم مولی ابی حذیفه . پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) مأمور بود با آنان درگیر نشود ، زیرا در آن شرائط حساس فتنه ای بپا می شد و زحمات گذشته در معرض خطر قرار می گرفت .
فردا صبح که نماز جماعت برپا شد همین چهارده نفر در صف های اول جماعت دیده شدند !! و حضرت سخنانی فرمود که اشاره به آنان بود . از جمله فرمود : « چه شده است گروهی را که در کعبه هم قسم شده اند ، که اگر محمد از دنیا رفت یا کشته شد ، هرگز نگذارند خلافت به اهل بیتش برسد »!!؟
أهمیّت و خصوصیّات عید بزرگ غدیر خم
بهر حال این مقدار از وقایع مربوط به غدیر را عرض کردیم تا با مختصری از اقدامات پیامبردر مورد غدیر و چگونگی داستان غدیرو حج پیامبرآشنا شویم و إن شاءالله روز به روز آشنایی و معرفت ما و عملکرد ما نسبت به غدیرخم و ولایت اول مظلوم عالم بیشتر و قوی تر و استوارتر گرددچرا که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده اند: روز غدیر خم با فضیلت ترین عیدهای امّت من است و آن روزی است که خداوندتعالی ذکرُهُ ، مرا امر کردبه نصب برادرم علی بن ابیطالب را شاخص و پیشوا برای امّتم ، تا به او پس از من هدایت یابند .و آن روزی است که خداونددر آن دین را کامل نمود ، و نعمت را برامّت من تمام کرد . و پسندید و راضی شد که اسلام دین آنها باشد .
و شیخ صدوق باسندمتصل خود، از حسن بن راشد ، از مُفَضَّل بن عمر روایت کرده است که او گفت : از حضرت صادق (علیه السلام) پرسیدم : مسلمانان چند عید دارند ؟! گفت چهار عید . گفتم من عِیدَین ( فطر وأضحی ) و جمعه را می دانم . حضرت گفت : اعظم و اشرف این اعیاد ، روز هیجدهم از ذوالحجة است و آن روزی است که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به عنوان مقتدا و پیشوا و شاخص برای مردم نصب کرد من گفتم : در آن ر وز بر ما چه لازم است که انجام دهیم ؟ حضرت گفت : لازم است بر شما که روزه بگیرید ، شکراًلِله و حمداً لِله با آنکه خداوند در هر ساعت سزاوار شکر است و همچنین انبیاء به أوصیای خود امر میکردند که روزی را که در آن وصی به وصایت منصوب میشود عید بگیرند و کسی که روزه بدارد افضل است از عمل شصت سال .
و نیز سیدبن طاووس« أعلَی اللهُ مَقامَه » در کتاب شریف « إقبال الأعمال » به نقل از صاحب کتاب « النّشروالطی» از امام رضا (علیه السلام) روایت کرده است که امام رضا (علیه السلام) فرمودند : هنگامی که قیامت فرا می رسد چهار روز با فخر و مباهات بر خداوند وارد می شوند همانند ورود عروس در شب زفاف بر شوهر خود ؛ از حضرت سئوال شد آن چهار روز کدامند حضرت فرمود: روز قربان ، روز فطر ، روز جمعه و روزغدیر و بدرستیکه روز غدیر در بین آنها مانندماه است در بین ستارگان و روز غدیر روزی است که حضر ت ابر اهیم خلیل از آتش نجات یافت و به شکرانه اش آن روز را روزه گرفت و این روز روزی است که خداوند در آن دین را کامل نمود و این کامل شدن زمانی انجام گرفت که پیامبر حضرت علی (علیه السلام) را به عنوان امیرو سَرور مؤمنان نصب نمود و فضیلت و وصی بودن او را آشکار ساخت و آن روز را روزه گرفت . و همانا ر وز غدیر روز کمال و روز به خاک مالیده شدن بینی شیطان وروزی است که اعمال شیعیان ودوستداران اهل بیت وخاندان حضر ت محمد در آن روز مورد قبول واقع می شود و این روزی است که خداوند در آن اعمال مخالفین (و معاندین با امیرالمؤمنین (علیه السلام) ) را نابود می کند و آن را غباری پراکنده و پوچ و بی ارزش می گرداند . و آن روزی است که جبرائیل (علیه السلام) دستور می دهد تا کرسیّ کرامت و بزرگواری خداوند در مقابل بِیت المَعمُور نصب شود و در حالی که ملائکه تمام آسمانها گرداگرد آن جمع شده اند از آن بالا می رود و همگی بر حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) ثنا و ستایش می نمایند و برای شیعیان امیرالمؤمنین و ائمه (اطهار) (علیهم السلام ) و دوستداران آنها از فرزندان آدم استغفار می کنند و این روزی است که خداوند در آن به فرشتگان نویسنده اعمال بندگان امر می کند تا قلم ثبت گناهان را از محبین و شیعیان اهل بیت به مدت سه روز بر دارند و هیچ مورد از خطاهای آنان را ثبت ننمایند و این بخاطر اکرام و بزرگداشت مقام حضرت محمد(صلی علیه و آله و سلم ) و امام علی (علیه السلام) و ائمه ( بعد از او (علیهم السلام) ) است و این روز ، روز اختصاص دادن این اکرام از جانب خداوندبر حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) و خاندان و نسل او می باشد . و این ر وزی است که هر کس در امر (معیشت و راحتی) خود و خانواده اش و دوستان خود گشایش و توسعه دهد . خداوند ( نیز)درحال او گشایش و راحتی قرار می دهد ( و او را غنی و آسوده می گرداند ) و او را از آتش جهنم آزاد می کند و رهایی می بخشد و این ر وزی است که خداوند در آن سعی و تلاش شیعیان را مورد قدردانی و ثواب قرار میدهد و گناهانشان را می آمرزد و عمل آ نها را از آنان قبول می نماید . و این روز ، روز آسایش و رهایی ازغم و زائل شدن واز بین رفتن بار ( سنگین ) گناهان و روز عطای بی منت و بخشش ( بی حساب ) است و روز گسترش یافتن علم و روز بشارت یافتن مردم به سعادت و رحمت به واسطه پذیرش ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ( روز ) بزرگ ترین عید است.و روزی است که درآن همه دعاها مستجاب میگردد . و روز توقفگاه ( و آزمایش ) بزرگ و روز پوشیدن لباس ( شادی ) و بیرون آوردن ( لباس غم و اندوه ) و سیاهی است و روز شرط و عهدی است که پیش از این گذا شته شده بود . و روز از بین رفتن و نفی تمام حزن ها و اندوه ها و روز چشم پوشی از شیعیان گناه کار امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و این روز ، روز سبقت و پیشی گرفتن ( به بهشت و سعادت ابدی ) است . و روز زیاد نمودن صلوات بر محمد و آل محمد و روز رضای ( خداوندبه کامل شدن دین اسلام و قبولی اعمال شیعیان ) و روز عیدی که مختص به اهل بیت حضرت محمد گشته و روز قبولی اعمال و روز طلب افزونی وزیادشدن ( در امر دین و دنیا ) و روز استراحت مؤمنین و روز تجارت و سود و روز محبت نمودن ( به یکدیگر ) و روز دست یابی و رسیدن به رحمت خداوند و روز پاک شدن و ترک گناهان بزرگ و کوچک و روزعبادت نمودن و روز افطار دادن به روزه داران است.پس کسی که در این روز ، روزه دار مؤمنی را افطار داد و اطعام نمود . مانند کسی خواهد بود که فِئام فِئام – تا آنکه امام رضا (علیه السلام) ده مرتبه فِئام را تکرار نمودند- افطار دهد سپس امام رضا (علیه السلام) سئوال کردند آیا می دانی فِئام چیست ؟ ( راوی ) گفت : خیر ، حضرت فرمودند : ( یعنی ) صدهزار ( نفر) و این روز ، روز شاد باش است که بعضی از شما به دیگری شادباش می گوید ، ( لذا) زمانی که یک مؤمن برادر خود را ملاقات نمود ( به او ) می گوید :
الحَمدُللهِ الَّذی جَعَلَنَا مِنَ المُتَمَسِّکینَ بِولایةِ أمیرالمؤمنین وَالائمة(علیهم السلام).
« حمد و ثنا مخصوص خداوندی است که ما را در بین متوسلین و کسانی که به(ریسمان ) ولایت امیرالمؤمنین وائمه اطهار( علیهم السلام ) چنگ می زنند قرار داد »و این روز روز تبسم و لبخند زدن به چهره مردمی است که اهل ایمان هستند . پس کسی که در روز (عید)غدیر به چهره برادر (مؤمن ) خودتبسم و لبخند نمودخداوند نیز در روزقیامت با نظررحمت وعطوفت به اونظروعنایت میکند وهزار حاجت او را برآورده می سازد و برای او قصری از دُر خالص و ناب در بهشت قرار میدهد و چهره او را شاداب می گرداند و این روز ، روز زینت دادن است . پس کسی که به خاطر (عید ) غدیر (خود را ) زینت دهد . خداوند هراشتباه وگناهی راکه اوانجام داده است می آمرزد وملائکه ای را مأمور می گرداندتا برای او حسنات و خوبی ها را بنویسند و درجات او ( قرب و نزدیکی به خداوندمتعال ) را تا سال بعد بالا ببرند . پس اگر( تا سال بعد ) از دنیا رفت به عنوان شهید از دنیا رفته و اگر از دنیا نرفت و زنده ماند به عنوان شخصی سعادتمند و رستگار زندگی خواهد کرد . و کسی که ( دراین روز) شخص مؤمنی را اطعام و افطار نمود مانندکسی خواهد بود که تمامی پیامبران خدا و صدیقین و مقربان او را طعام داده و افطار نموده است و کسی که در این روز مؤمنی را زیارت کند . خداوند در قبر او هفتاد نور وارد می سازد و قبر او را گشاده می نماید در حالیکه هر روز هفتاد هزار فرشته قبر ا و را زیارت می کنند و او را به بهشت بشارت می دهند و در روز غدیر ( بود که) خداوند ولایت را براهل آسمان های هفتگانه عرضه داشت و اهل آسمان هفتم در پذیرش آن سبقت گرفتند پس خداوند نیز ( به خاطر این پیشی گرفتن ) آن آسمان را به عرش مزیّن نمود سپس اهل آسمان چهارم به پذیرش آن پیشی گرفتند و خداوند نیز آن آسمان را به بیت المَعمُور مزین ساخت بعد از آن اهل آسمان دنیا به آن سبقت جستند و خداوند نیز آسمان دنیا را به ستارگان زینت داد . سپس ولایت را بر زمین ها عرضه نمود و زمین مکه در پذیرش آن سبقت جست و خداوند نیز آنرا به کعبه مزین فرمود سپس زمین مدینه به آن پیشی جست و خداوند مصطفی ( یعنی ) حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را در آن قرار داد و آن را مزین و منورساخت سپس زمین کوفه به آن پیشی گرفت پس خداوند امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به او کرامت فرمود و ( آنگاه ) ولایت را برکوه ها عرضه داشت و اولین کوه هایی که به آن اقرار نمودند و آن را پذیرفتند سه کوه بودند که آنها مزین به سنگ های قیمتی عقیق ، فیروزه ، و یاقوت شدند و با فضیلت ترین و بهترین جواهرات گشتند و سپس کوه های دیگر به آن سبقت جستند و آنها نیز معادن طلا و نقره گشتند . ودر آن کوه و زمینی که به ولایت اقرار ننمودند و آن ر ا قبول نکردند (دیگر) چیزی نرویاند . و(سپس) در روز غدیر ، ولایت بر آب ها عر ضه شد و آن آب هایی که آن را قبول نمودند آب شیرین و گوارا گشتند و آب هایی که آن را نپذیرفتند و آن ر ا انکار نمودند شور و تلخ شدند . و ولایت را در آن روز بر گیاهان ( نیز) عرضه نمود ، پس آن گیاهانی که آن را قبول نمودند شیرین و پاک و خوش طعم شدند و گیاهانی که آن ر ا انکار نمودند تلخ و بدمزه گشتند سپس در آن روز ولایت را بر پرندگان عرضه داشت ، پس پرندگانی که آن را پذیرفتندگویا و خوش آواز گشتند و پرندگانی که آن را انکار کرده از پذیرش آن سرباز زدند لال و بی صدا همانند شخص لال و گنگ شدند . و مَثَل مؤمنین در قبول کردن ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در روز غدیر خم مانند ملائکه در مورد سجده بر آدم (علیه السلام) است و مَثَل کسی که از پذیرش ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ابا نمود و آن را نپذیرفت مانند شیطان ( رانده شده از بهشت ) است .
و در این روز بود که این آیه شریفه نازل شد :
أَلیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ أَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسلَامَ دِیناً
« امروز دین شما را برایتان کامل ساختم ونعمت خودم را بر شما تمام نمودم و پسندیدم برای شماکه اسلام دین شما باشد» وخداوند هیچ پیامبری را به (رسالت) مبعوث ننمود مگر آنکه نزد آن پیامبر روز رسالتش مانند روزغدیر بوده و او نیز حرمت و جایگاه آن را می شناخته است. چرا که درهمان روز برای امت خود وصی و جانشین وخلیفه ای را بعد از خود منصوب می نمود.
همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «... غدیر عید الله الاکبر است ، وهیچ پیامبری را خدا مبعوث نکرده الا اینکه در این روز مراسم عید گرفتن را بپاداشته است و حرمت این روز را شناخته است... ». تهذیب الأحکام ج 3 ص 143
عید غدیر
عید غدیر، یک عید جهانی است و عمومیت آن شامل همه بنی آدم و بلکه شامل همه مخلوقات عالَم می شود ( به عبارت دیگر عید بزرگ غدیر یک عید بین المللی است و اصلاً باید در همه جهان هستی این عید را بشناسند و قبول کنند و تجلیل نمایند).
عید غدیر ، روز عبودیت و تسلیم در برابر حق ، و خروج از فرعونیت نفس اماره ، و انداختن ریسمان ذُلِّ رِقّیَت حضرت سبحان است ، و اقرار و اعتراف به یگانه خاصه از خواص درگاه با عظمت او ، و قدم در صراط مستقیم ایقان نهادن ، و گام استوار و راستین در ترک تجاملات نمودن ، و بدون شائبه و تعارف به حق و حقیقت و واقعیت در آمدن ، و از زمره بهائم خارج شدن ، و به صَفِّ انسان پیوستن است.
عید غدیر ، ندای حضر ت قدّوس و سبّوح را : به حصر ولایت در قرآن کریم به اَیّها الرَّسُولُ بَلِّغ پاسخ صحیح دادن ، و گفتار حضر ت پیامبر اعظمش را به : مَن کُنتُِ مَولاهُ فعلیٌّ مَولاهُ با جان و دل پذیرفنن ، و درتحت دعای اللَّهُمَّ وَال مَن وَالَاهُ قرار گرفتن و از نفرین خانمان سوز وَ عادِمَن عَادَاهُ بیرون شدن ، و استقبال از وَانصُر مَن نَصَرَهُ ، و استدبار از وَاخذُل مَن خَذَلَهُ نمودن است .
عید غدیر تماشای جمال ملکوتی مولی الموالی امیرالمؤمنین (علیه السلام) را بر روی دو دست پیغمبر معظّم ، در فراز منبر برآمده بر جهاز اشتران ، در زیر درختان سَمرات وادی جحفه در غدیر خم ، و نمایش دادن ولایت را به کافّه مردم و نزول ملکوت و جبروت در این عالم ملک است که : هان ای دشمنان علی و ای مخالفان اهل بیت که پیوسته رسول خدا را با شکایت هایی که از علی می کردید ، آزار و اذیت می رسانیدید اینک بدانید که : علی سزاوار شکایت نیست،ودرخور اذیت وآزار نیست. او والی ولایت،و یگانه شاهباز بلند پرواز سِدره نشین کاخ عرفان است . او از خود شما به جان های شما نزدیکتر است و ولایتش بیشتر است .او تکویناً و تشریعاً سَیِّد و سالار و سَرور و سپهسالار شماست !
لذا همه ما بنا بر دستور پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در خطبه غدیر که :
فَلیُبَلِّغِ اَلشاهِدُالغائبَ وَالوالِدُ الوَلَدَ إلی یَومِ القیامَة
« پس کسانی که شاهد هستندو حضور دارندبه غائبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت ( این خبر واقعه غدیر را) برسانند » ؛ موظَّف به تبلیغ عید بزرگ غدیر خم و ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستیم . پس باید عیدالله الاکبر ، عید غدیر خم قلباً و لساناً و عملاً در زندگی محبّان و شیعیان آن حضرت ظهور و بروز داشته باشدتا این مسئله حیاتی و سرنوشت ساز برای بشریت حفظ شود و همه عالم از اتمام نعمت بهره مند شوند و سر سفره الهی از حقایق ایمان و انوار ایقان توشه بردارند و موجبات سعادت دنیا و آخرت برایشان فراهم شود . وآن زمانی محقق می شودکه همه عالم به این معنا و به حقیقت عید غدیر و ولایت روی آورند تا عطرحیات بخش وحدت واقعی را که جلوه ای از ایمان و معرفت است چشیده واز عذاب الهی نجات یابند.
عامل تفرقه وعذاب
قَالَتْ [ فاطمة(سلام الله علیها) ] أُشْهِدُ اللَّهَ تَعَالَى لَقَدْ سَمِعْتُهُ [هُ، یَعنی رسول الله (صلی الله علیه وآله)] يَقُولُ :- عَلِيٌّ خَيْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِيكُمْ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي- وَ سِبْطَايَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ- لَئِنِ اتَّبَعْتُمُوهُمْ وَجَدْتُمُوهُمْ هَادِينَ مَهْدِيِّينَ- وَ لَئِنْ خَالَفْتُمُوهُمْ لَيَكُونُ الِاخْتِلَافُ فِيكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ... الحدیث. (بحار جلد 36 ص 354 )
حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) فرمودند:« خداوند متعال را شاهد می گیرم، شنیدم که پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) می فرمود : علی بهترین کسی است که او را جانشین خود در میان شما قرار می دهم و اوامام وخلیفه بعد از من است و دو فرزند او ( حسن و حسین(علیها السلام) ) و نُه نفر از فرزندان حسین (علیه السلام) پیشوایان پاک و نیک شمایند اگر از آنها اطاعت کنید شما را هدایت خواهند نمود و اگر مخالفت ورزید تا روز قیامت بلای تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد بود» .
عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا (علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) عَنِ النَّبِيِّ (صلی الله علیه وآله وسلم) عَنْ جَبْرَئِيلَ عَنْ مِيكَائِيلَ عَنْ إِسْرَافِيلَ عَنِ اللَّوْحِ عَنِ الْقَلَمِ قَالَ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ:وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِيطَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي
حضرت امام علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) ،از پدرش،از پدرانش ، از علی بن ابی طالب (علیه السلام) ،از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) ، از جبرئیل ، از میکائیل، از اسرافیل ، از لوح ، از قلم گفت : خداوند عزّ و جل می فرماید:«ولایت علی بن ابی طالب قلعه من است ،پس هرکس داخل در
قلعه من گردد،ازعذاب من درامان است».(عیون اخبار الرضا علیه السلام ج2 ص 136باب 38)
وخداوند می فرماید :لَو اجتَمَعَ الناسُ کُلُّهُم عَلیِ وِلایَةِ عَلیٍّ مَا خَلَقتُ النّارَ.
« اگر همه مردم بر ولایت علی متفق بودندآتش جهنم را خلق نمی کردم».
( أمالی شیخ صدوق – مجلس 94 – ص 657 )
به امیدروزی که همه مردم به جای خرافات جمشیدی وآداب ورسوم اصحاب الرّس، غدیر را عید رسمی خود بدانند.
و به امید روزی که وارث غدیر نقاب از رخ براندازد و غاصبین مصدر خلافت رسول الله و اصحاب سقیفه و یاران و دوستان و همراهان آنان را به مجازاتشان برساند و سفره سقیفه و سقیفه گرایان را برچیند. – اهل سقیفه ای که به جرم دفاع از غدیر و علی، فاطمه را سیلی زدند و با ضربِ درب، پهلوی او را شکستند و محسن او را کشتند؛ همانها که فَرق امیرالمؤمنین، شکافتند و ارکان هدایت را مُنهَدِم کردند؛ همانها که جگر امام مجتبی را تکه تکه کردند و بدن شریفش را تیر باران ؛ همانها که بخاطر بغض نسبت به مولا علی، رأسِ مطهّر ابی عبد الله الحسین را در مقابل خواهرش زینب بر نیزه زدند و بر شیرخواره اش رحم نکردند؛ همانها که زین العابدین را بر ناقه عریان نشاندند و به اسارت بردند؛ همانها که... ، یکی یکی صاحبان غدیر را به شهادت رساندند و فکر کردند نور غدیرخم خاموش شدنی است ، ولی ندانستند که این نور تا خدائیِ خدا برجاست ؛ باقی است- و به امید روزی که سفره غدیر در سراسر جهان گسترانده شود و تفرقه مرتفع گردد؛چشم به راه نشسته ایم و برای ظهوربزرگِ غدیر و غدیرِ بزرگ روزشماری می کنیم.
ألا لَعَنَ اللهُ الغاصِبینَ المُغتَصِبین،اللَّهُمَّ العَن اَوَلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَدٍ و آخِرَتابِعٍ لَهُ عَلی ذَلکَ ،اللَّهُمَّ خُصَّ أَنتَ أَولَ ظالمٍ باللَّعنِ مِنِّی وَ ابدَأ بِهِ أَوَلاً ثُمَّ الثَّانِیَ وَ الثَّالِثَ وَ الرَّابِعَ وَ أَشیَاعَهُم وَ أَتبَاعَهُم وَ أَنصَارَهُم ،اللَّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنینَ وَ المُؤمِنَات وَ اغضِب عَلَی الکافِرینَ وَالحَمدُلِلهِ رَبِّ العَالَمینَ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَدٍ وَ آلِ مُحَمَدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَأهلِک اللَّهُمَّ أَعدَائَهُم.
لازم به تذکر است که:
1- مطالب این کتاب ؛ برگرفته و بلکه می توان گفت خلاصه بسیار فشرده ای از کتابهای امام شناسی جلد6 و 7 و 9 تألیف سید الطائفتین حضرت علامه طهرانی رحمة الله علیه – تفسیر المیزان ج 5 تألیف حضرت علامه طباطبائی رحمة الله علیه - اسرار غدیر و گزارش لحظه به لحظه از واقعه غدیر تألیف جناب آقای محمد باقر انصاری أیده الله تعالی ؛ می باشد.
2- غالب قریب به اتفاق متون را بدون هیچگونه تغییری از کتب یاد شده نقل کرده ایم.
3- لذا منابع و اسناد برخی مطالب و روایات در متن ذکر نشده (به جهت اختصار) و عزیزان را به کتب ذکر شده در بند اول ارجاع می دهیم (که اسناد و مدارک و تحقیق مسائل در آنها بطور مفصل و مجزی بیان شده است).
- توضیحات
- واقعه غدیر خم
- 21 تیر 1392
- حجة الاسلام شیخ علی محمد کیانی
- 57116