گفتگوى راهب مسيحى با امام على علیه السلام
ابان گويد كه سليم گفت: با امير مؤمنان عليه السّلام از صفّين بازمىگشتيم، لشكر امام عليه السّلام در نزديك ديرى مسيحى اردو زد. پير مردى زيبا و خوش چهره و نيكو قامت و با ابّهت در حالى كه كتابى در دستش بود از دير در آمد و رو به سوى ما نهاد،
به حضور امير مؤمنان عليه السّلام رسيد و بر حضرتش به عنوان خليفه مسلمانان سلام كرد.
على عليه السّلام به او فرمود: خوش آمدى برادرم، شمعون بن حمون! حالت چگونه است، خداى رحمتت كند؟
گفت: خوب است اى امير مؤمنان و سرور مسلمانان و وصى پروردگار عالميان، من از نسل مردى از ياران برادرت عيسى بن مريم عليه السّلام هستم، من از نسل شمعون بن يوحنّا وصى عيسى بن مريم عليه السّلام هستم كه از برترين ياران دوازدهگانه عيسى عليه السّلام بود كه حضرتش او را بيش از همه دوست مىداشت و بر همه ترجيح مىداد، عيسى عليه السّلام به همو وصيت كرد و كتابها و دانش و حكمتش را به او سپرد. از آن پس هماره خاندان شمعون بر دين و امّت عيسى عليه السّلام پاى بند بودند و كفر نورزيدند و تغيير عقيده و مرام ندادند. آن كتابها به املاى عيسى عليه السّلام و دست خط پدرمان نزد من هستند. در اين كتابها همه آنچه را كه مردم و پادشاهان در گذر قرون و اعصار انجام دهند آمده است؛ مدّت حكومت هر پادشاه و آنچه در زمان حكومت هر يك از آنان پديد آيد نوشته شده است. تا آن زمان كه خداوند مردى از عرب از فرزندان اسماعيل پسر ابراهيم خليل را از سرزمينى كه به آن تهامه گفته مىشود و از شهرى كه به آن مكه گويند برانگيزد، به او احمد گفته مىشود، داراى دو چشم روشن و ابروانى نزديك به هم، صاحب اشتر و دراز گوش و چوب دستى و عمّامه، او را دوازده نام باشد.
راهب سپس از بعثت رسول و ولادت و هجرت او ياد كرد و از كسانى كه با وى بجنگند و كسانى كه ياريش كنند و كسانى كه دشمنىاش نمايند و اينكه چه مدت خواهند زيست و از آنچه امتش پس از او، از پراكندگى و اختلاف خواهند ديد.
و گفت كه در اين كتابها نام همه پيشوايان هدايت و ضلالت آمده است تا آن زمان كه خداوند عيسى عليه السّلام را از آسمان به زمين فرستد. و گفت كه در اين كتاب نام سيزده نفر از فرزندان اسماعيل پسر ابراهيم خليل آمده است كه آنان بهترين و دوست داشتنىترين خلق خداوند هستند، خداوند دوست كسانى است كه دوستشان باشند و دشمن كسانى است كه دشمنشان باشند، هر كس اطاعتشان كند هدايت شود و هر كس نافرمانىشان كند گمراه شده، اطاعت آنان براى خدا و در راه خدا، طاعت است و نافرمانى آنان در رابطه با خدا، گناه است.
در اين كتاب نام و نسب و صفتشان نوشته شده و اينكه هر كدامشان چه مدت خواهند زيست و چند نفرشان دين خويش را پنهان خواهند داشت و از قومش كتمان خواهند نمود و چند نفرشان دين خويش را آشكار خواهند نمود و هر كدامشان چه مدت حكومت خواهند كرد و مردم مطيع آنان خواهند شد، تا كه خداوند عيسى عليه السّلام را در پى آخرينشان از آسمان به زمين فرستد و عيسى در پى او نماز گزارد و بگويد: شما پيشوايانى هستيد كه هيچ كس را شايسته نيست بر شما جلو بيفتد، و او جلو افتد و با مردم نماز گزارد و عيسى در صف اول پشت سر او بايستد. نخستينشان برترينشان است و آخرينشان را پاداش همهشان و پاداش كسانى كه اطاعتشان كردند و به هدايتشان راه يافتند، باشد.
متن كتاب چنين است: «به نام خداوند مهربان و بخشنده؛ احمد فرستاده خدا، نامش محمّد، ياسين، طه، نون، فاتح، خاتم، حاشر، عاقب، ماحى. او پيامبر خدا است و دوست و يار ويژه و برگزيده و امين و بهترين بنده او است، از سلاله پيامبران، خداوند چرخش او را در پشت يكايك پيامبران توحيدى مىبيند و با او سخن مىگويد، او گرامىترين خلق خدا و دوست داشتنىترين بنده نزد خداوند است، خداوند در پى خلقت آدم، انسانى، فرشتهاى مقرب و پيامبرى مرسل را بهتر از او نيافريده و كسى دوست داشتنىتر از او نزد خداوند نيست، خداوند او را در روز قيامت بر عرش خويش نشاند و شفاعت او را از هر كس كه شفاعت كند مىپذيرد، به نام و ياد او قلم بر لوح محفوظ در ام الكتاب كشيده مىشود كه محمّد رسول خدا است.[1] سپس برادرش صاحب بيرق روز رستاخيز، روز حشر و نشر بزرگ، برادرش، وصىاش، وزيرش و جانشيناش در امتش، دوست داشتنىترين فرد نزد خداوند است پس از او، على بن ابى طالب؛ ولىّ هر مؤمنى پس از او، سپس يازده امام از فرزندان نخستين امام از دوازده امام، دوتاىشان هم نام پسران هارون باشند؛ شبر و شبير[2] و نه نفرشان از فرزندان كوچكتر اين دو كه حسين باشد، يكى پس از ديگرى خواهند آمد، آخرشان كسى است كه عيسى بن مريم عليه السّلام پشت سرش نماز خواهد گزارد.» در اين كتاب نام هر كدامشان كه حكومت خواهند كرد و هر كدام كه دين خويش را پنهان دارند و هر يك از آنان كه دين خويش را آشكار كنند آمده است. نخستين كسى كه از آنان آشكار شود، همه زمين خداوند را از عدل و داد سرشار كند و آنچه ميان شرق و غرب وجود دارد مالك شود تا كه خداوند او را بر همه اديان پيروز گرداند.
هنگامى كه پيامبر برانگيخته شد پدرم زنده بود و حضرتش را تصديق كرد و به او ايمان آورد و گواهى داد كه او فرستاده خدا است.[3] پدرم پيرى بسيار كهن سال بود كه توان حركت نداشت. پدرم به هنگام مرگ به من گفت:
همانا كه وصىّ محمد و جانشين او كسى است كه نام و صفت او در اين كتاب آمده است، و پس از اينكه سه نفر از پيشوايان ضلالت و دعوتگران به دوزخ بيايند و بروند، پدرم نام يكايكشان و قبائلشان را برد فلان و فلان و فلان و صفتشان را گفت و اينكه هر كدامشان چه مدت حكومت خواهند كرد، پس از اين سه، او بر تو بگذرد، هر گاه بر تو گذشت نزد او برو و با وى بيعت كن و همراه او با دشمن بجنگ كه جهاد در ركاب او مانند جهاد در ركاب محمّد صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم است، دوستى با او مانند دوستى با محمّد است، دشمنى با او مانند دشمنى با محمّد است.
اى امير مؤمنان! در اين كتاب آمده است كه دوازده پيشوا از قريش از قوم او، با خاندانش دشمنى كنند و آنان را از حقشان باز دارند و آنان را بكشند و برانند و محرومشان سازند و از آنان دورى جويند و هراسانشان سازند، نام و صفت يكايكشان در اين كتاب آمده است و اينكه هر كدامشان چه مدت حكومت خواهند كرد و چه به دست خواهند آورد و آنچه فرزندان و ياران و پيروانت از قتل و ترس و بلا از آنان خواهند ديد و اينكه چگونه خداوند شما را بر آنان و دوستان و يارانشان پيروز خواهد گرداند و چه ذلت و بدبختى و جنگ و قتل و ترسى كه از شما اهل بيت خواهند ديد.
سپس گفت: اى امير مؤمنان! دست بگشاى تا با تو بيعت كنم؛ گواهى مىدهم كه خدايى جز اللَّه نيست، و گواهى مىدهم كه محمّد بنده و فرستاده خدا است، گواهى مىدهم كه تو خليفه رسول خدا در ميان امتش و وصىّ و گواه او بر خلقش و حجّت خدا در زمينش مىباشى و اينكه اسلام دين خدا است و من از هر دين مخالف اسلام بيزارى مىجويم چرا كه اسلام دينى است كه خداوند آن را براى خويش برگزيد و براى دوستانش به آن خشنود شد و اينكه اسلام دين عيسى بن مريم عليه السّلام و دين پيامبران و رسولان خداوند پيش از او بوده است، اسلام همان دينى است كه پدرانم به آن باور داشتهاند، من دوستدار تو و دوستدار دوستانت هستم و از دشمنانت بيزارى مىجويم و دوستدار يازده امام از فرزندان تو هستم و از دشمنانشان و از كسانى كه مخالفتشان مىكنند و از آنان دورى جسته و ادعاى حقشان نموده و بر آنان ستم روا داشته از اولين و آخرينشان بيزارم.
سپس دست دراز كرد و با حضرتش بيعت نمود. آنگاه امير مؤمنان عليه السّلام به او فرمود: كتابت را به من بده. راهب كتابش را به حضرت داد. على عليه السّلام به مردى از اصحابش فرمود: برخيز و با اين مرد برو و مترجمى پيدا كن كه زبان اين كتاب را بفهمد تا آن را به عربى ترجمه كند. ترجمه كتاب را نزد حضرتش آوردند، حضرتش به فرزندش حسن عليه السّلام فرمود: پسرم! آن كتابى را كه به تو سپردم به من بده، حسن عليه السّلام كتاب را به حضرتش داد،
على عليه السّلام فرمود: پسرم! آن را بخوان. و تو اى فلانى كه ترجمه كتاب را نوشتى در آن بنگر، اين كتاب به املاى رسول خدا و دست خط من است. كتاب را خواند، حتى يك حرف مخالف و هيچ گونه تقديم و تأخيرى در مطالب و كلمات آن نبود، گويى يك نفر به دو نفر املاء كرده است. امير مؤمنان خداى را سپاس و ثنا مىگفت
و فرمود: سپاس خداى را كه اگر بخواهد امت دچار اختلاف و پراكندگى نمىشود، سپاس خداى را كه مرا نزد خويش و دوستانش فراموش نكرده و مقامم را فرو ننهاده و مرا از ياد نبرده است چرا كه اين ياد و نام دوستان شيطان و حزب او است كه ناچيز مىشود و از ياد مىرود. هر كس از شيعيان كه در محضر حضرتش بود از اين سخنان خوشحال شد و شكر خدا گفت. و البته اين جريان بسيارى از كسانى را پيرامون حضرتش بودند ناراحت ساخت و ما اين ناراحتى را در چهره و رنگ و روىشان ديديم.
برای مطالعه بیشتر به این منابع رجوع کنید
نعمانى/ الغيبة 48+ ارشاد القلوب 2/ 298+ شاذان بن جبريل/ الفضائل 142+ الروضة 24.+ طبرسى/ كفاية الموحدين 2/ 433.+ اثبات الهداة 1/ 179، 197، 204، 621، 658+ مدينة المعاجز 83.+ مجلسى/ بحار 15/ 236، 16/ 84، 36/ 211، 38/ 51، 54.
______________________________
(1)- ن. ك: انجيل برنابا. متن انگليسى: نيايش عيسى و حواريون؛ اى محمّد! كجاست آن وعدههايى كه به ما دادهاى! مگر نفرمودهاى كه آنان كه ايمان آورند به دوزخ نروند ...
The Gospel of Barnabas. Edited and Translated from the Italian MS. In the Imperial Library at vienna. by; lonsdale and laura Ragg. P. 571.
(2)- در بقاياى كشتى نوح كه در تابستان 1951- 1952 در كوههاى آرارات قفقاز به دست آمد و جهانيان را شگفت زده ساخت، باستانشناسان و زبانشناسان روسى، انگليسى و چينى نوشتههايى را كه به خط كهن سامانى بر تخته چوبهايى حك شده بود خواندند، معلوم شد آنچه به دست آمده نيايش نوح براى نجات از طوفان بوده است:
«اى خدايم و اى ياورم! تو را به رحمت و كرمات ياريم كن! به خاطر اين روانهاى مقدّس؛ محمّد، ايليا، شبر، شبير، فاطمه، كسانى كه همهشان بزرگان و گرامياناند كه جهان به وجود آنان برپاست، به حق نامهاشان ياريم كن! تنها تو مىتوانى مرا به راه راست بگردانى.» اين لوحهها هم اكنون در موزه آثار باستانى مسكو نگهدارى مىشود. ن. ك:
مسكو. نوامبر
TAOAIIEH 603. 3591. G Weekly Mirror Magazine. London. Dec. 82. 3591, Fub. 1. 4591.
G Star of Bartania. Magazine. London. Jun. 4591.
G Manchester sunlight Magazine. Jun. 32. 4591.
+ مجلّة الهدى، القاهره، 31 مارس 1953.
(3)- ن. ك: لويى ماسين ين/ مباهله در مدينه، (ترجمه محمود رضا افتخار زاده. معارف اسلامى، تهران.
1375) 24- 36: فهرست مسيحيانى كه در نجران به اسلام گرويدند.
تاريخ سياسى صدر اسلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 90تا94
- توضیحات
- سیره و فضائل
- 07 بهمن 1392
- خادمه آل رسول
- 2629
دیدگاهها
این چگونه نقل مسقیمی است که چند صفحه را از دو کتاب با پاورقی های مربوط آوردید و نشانی منابع را به گونه ای مخدوش آورده اید!! این چگونه نشانی دادن است: تاریخ سیاسی صدر اسلام/ترجمه کتاب سلیم / این شد شیوه ی نقل قول مسقیم ؟! این نوعی سرقت ادبی است که ازسایتی با این نام نشان بسیار زشت است!