چرا اسلام؟ (2)
چرا اسلام؟
سؤال بعدی که در مقاله قبل به آن اشاره شد، معنای ناسخيّت اسلام و عدم قبول تمسّک به ديگر اديان با وجود اسلام عزيز است.
از بيان قبلی روشن می شود که معنای ناسخيّت اسلام در مورد ديگر اديان چيست؟ وقتی لازم باشد افراد انسانی در پرتو دستورات يک دين، موفّق شوند به اوج کمالات خود و به تعبيری به خدای خود برسند، و از طرفی هم هر کس در هر زمانی متولد می شود، بايد دستوراتی به او داده شود که به مقتضای استعدادات او باشد، به خوبی اين قاعده روشن می شود که: هر جا حکمت خدای متعال اقتضا کرد که با پيشرفت استعداد انسان ها، دستوراتی را متناسب با آنها برايشان بفرستد، اگر اين افراد با وجود چنين دستورات به روزی بخواهند به دستورات قبلی و علی القاعده از درجه پايين تر هرچند که درست باشند، عمل کند، اين کار مخالف با حکمت فرستادن دستورات جديد است. البته معتقديم خدای متعال، تا قبل از اسلام اديان مختلف را هر چند عمل کردن به آنها باعث رسيدن به درجات کمالی در انسان ها می شد ليکن هر دين و پيغمبری را برای يک منطقه خاص و يا يک قوم خاص و رهايی از دست ستمگران و گردن کشان و نيز پيروزی آن دين و اهل آن دين بر طاغيان آنها فرستاده است ولی اين در مورد اسلام متفاوت بوده و به عنوان يک دين جهانی فرستاده شده که در قران کريم به اين مطلب و اين ادعا اذعان شده است.
و در نتيجه بديهی است که با وجود قوانين کامل تر، قوانين قبلی مردود و از درجه نقصانی برخوردار است و طبيعتا اگر کسی بخواهد به آنها متمسک شود، عين بی عدالتی و ناحق است چرا که خود را با وجود شرايط تمسک به قانون برتر، در قانون ضعيف تر محصور کرده است. البته اين نکته را تذکر می دهم که اين بدين معنی نيست که دستورات قبلی از ابتدا ناقص بوده اند، بلکه اين نقصان نسبی است يعنی با وجود قوانين کامل تر، قوانين قبلی ناقص خواهد بود و طبيعتا وقتی بخواهيم بهترين نتيجه را از يک دين بگيريم، عمل به قوانين ضعيف تر، همان کنار گذاشتن برنامه تکامل انسان است، چون بالفرض هم که به طور کامل به قوانين قبلی عمل شود، باز هم اين قوانين، درصدی از کمالات را دارا نيستند و به همين اندازه انسان به خود ظلم کرده است و خود را محروم ساخته است، حال آنکه عرض شد، مقام خلافت و جانشينی خدای متعال بايد عاری از هرگونه ظلم باشد، عمداً يا سهواً. از اين بيانان به خوبی روشن است که با وجود دين مقدس و منور اسلام، هيچ معنايی برای تمسک به ديگر اديان وجود ندارد. البته در همين دين نيز، کج روان و مُغرضين دسيسه هايی داشته اند و اعتقادات غلطی را که زاييده کفر و عدم ايمان خود است به آن اسناد داده اند که بايد با تفحص و تدقق عالی، از گرفتاری در دام آن مکاتب غير حقه که همگی مخالف با مکتب عالی تشيّع و به تعبيری همان «اسلام حقيقی» است، اجتناب گردد.
فضلی خانی
- توضیحات
- تعریف اسلام
- 20 خرداد 1392
- فضلی خانی
- 7546